-
امروز زندگی را آغاز کن!
جمعه 9 آبان 1393 08:21
اگر سفر نکنی، اگر کتابی نخوانی، اگر به اصوات زندگی گوش ندهی، اگر از خودت قدردانی نکنی. به آرامی آغاز به مردن میکنی زمانی که خودباوری را در خودت بکشی، وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند. به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر برده عادات خود شوی، اگر همیشه از یک راه تکراری بروی، اگر روزمرّگی را تغییر ندهی، اگر رنگهای متفاوت...
-
......................
یکشنبه 4 آبان 1393 16:38
در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه از خیابانی که نیست می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟ باز می خندم که خیلی، گرچه میدانی که نیست شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 آبان 1393 12:37
اینو بخونید من که دل درد گرفتم.
-
عزیزم بیا همدیگه رو ببوسیم!
شنبه 3 آبان 1393 08:15
همیشه دوست دارم ات ساین قبل از اینکه از خونه بره بیرون ، منو ببوسه و با عشق از هم خداحافظی کنیم. جدا نمی دونستم بوسیدن باعث افزایش عمر و درآمد میشه و از پوسیدگی دندونا هم جلوگیری می کنه ، حتی باعث کاهش وزن هم میشه!!! خب میشه حدس زد که باعث افزایش اعتماد بنفس و کاهش روند پیری هم می شه. اگه می خواین بیشتر در مورد بوسه...
-
پس کی نوبت ما می شه؟!
پنجشنبه 1 آبان 1393 08:40
... دختر خونه که بودم به مامانم همیشه تو کارای خونه کمک می کردم اگه می خواستم در برم هم نمی شد چون در رفتن از زیر کاری که مامان جونم بم محول کرده بود غیر ممکن بود و همیشه بی چون و چرا و به بهترین نحو ممکن باید انجام میشد. تازه بعدشم کلی ازم ایراد می گرفت . بدترین ایرادشم این بود که چقدر لفتش دادی . وقتی که همه فامیل...
-
الهی سپاس
یکشنبه 27 مهر 1393 08:02
خدایا به خاطر همه چیزایی که بم دادی و ندادی شکر واسه اینکه بهاره هستم شکر واسه همه فکرای خوبم شکر واسه میل به تحولم شکر واسه همه کتابای خوبم شکر واسه تن سالمم شکر واسه بودن آقای ات ساین شکر واسه همه مهربونی هاش و حمایتهاش و تکیه گاه بودنش شکر واسه همسر بودنم شکر واسه دوقلوهام شکر شکر شکر شکر واسه یاس ناز و نازنین و...
-
ببخشید پشت خطی دارم!
جمعه 18 مهر 1393 16:04
چه حالی بهتون دست میده وقتی دارین با یه دوست یا مثلا دختر خاله تون تلفنی صحبت می کنید بعد اون یهویی می گه : " ببخشید پشت خطی دارم بعدا بت زنگ می زنم! " و این بعدا شاید هیچ وقت نیاد آخه یادش رفته یا یه کار مهمتر پیش اومده. حالا اون پشت خطیه کی بوده اصلا مهم نیست. مهم این بوده که توی اون لحظه به شما بی احترامی...
-
صد و پنجاه و نهمین هفته عمرتون مبارک
سهشنبه 15 مهر 1393 08:15
عسل های مامانی هزار و صد روزگی تون مبارک
-
سه سالگی یاس و یوسف مبارک
جمعه 11 مهر 1393 11:08
قد: 94 سانتی متر قد : 96 سانتی متر یاس یوسف وزن: 13.100 کیلوگرم وزن : 13.300 کیلوگرم عزیزای مامانی انتظار داشتم وزنتون بیشتر باشه. آخه چرا موقع غذا خوردن لوس بازی در میارین؟ مخصوصا اگه بابایی هم خونه باشه. یاس وقتی غذاشو نیمه نصفه ول می کنه با کلی ناز و ادا می گه : "اصلا خوشم نیومد!! " در صورتی که قبلش گفته...
-
اولین سینما رفتن تون مبارک
چهارشنبه 19 شهریور 1393 21:46
دیشب دو قلوهای مامان برای اولین بار رفتن سینما، برای تماشای فیلم شهر موشها . اصلا فکرشم نمی کردم که 2 ساعت روی صندلی بشینن و فیلم تماشا کنن. براشون حسابی جالب بود . البته یوسف از " اسمشو نبر " ترسیده بود و اومد توی بغلم. یوسف عاشق " کورول موش " شده و یاس هم می گه به من بگید " صورتی ". به...
-
تلویزیون ممنوع !
پنجشنبه 13 شهریور 1393 18:11
یک هفته تله ویزیون رو خاموش کردم و کلا از برق کشیدم. می خواستم امتحان کنم ببینم چی می شه. با خودم فکر می کردم که من می تونم خیلی راحت بدون تله ویزیون زندگی کنم، فقط شاید آقای ات ساین به خاطر اخبار ورزشی و یا مسابقات ورزشی همراهیم نکنه . . . دو روز اول احساس غرور داشتم . دیدی می شه. واقعا چقدر خوبه که آلودگی صوتی تو...
-
صد و پنجاهمین هفته عمرتون مبارک
دوشنبه 27 مرداد 1393 13:01
دوقلوهای مامان هزار و پنجاه روزگی تون مبارک
-
ابی
یکشنبه 26 مرداد 1393 12:49
نمی دونم دقیقا همین امروز بود یا نه ولی توی یه تابستون گرم بود که تو برگشتی خونه. اونقدر لاغر و رنگ پریده بودی که هر لحظه فکر می کردم الان غش می کنی. همه دورتو گرفته بودن تو به همه لبخند می زدی . همه می بوسیدنت. به خودم می گفتم: الان اصلا حواسش به من نیست. دلم می خواست همه رو کنار بزنم و خودمو بهت برسون و بگم: ابی...
-
دوست واقعی
جمعه 24 مرداد 1393 21:42
دوست وافعی یعنی کسی که واقعا از ته ته ته دلش دوستت باشه بدون یه ذره حسادت. یعنی کسی که تورو فقط فقط به خاطر خودت دوست داره نه مثلا به خاطر بچه هات!! دوست واقعی یعنی کسی که برات هر کاری که از دستش بر میاد انجام بده بدون هیچ چشم داشت و توقع جبرانی. لازم هم نیست که ادعای خواهری داشته باشه. دوست واقعی اونی نیست که فقط به...
-
دوست و دشمن
شنبه 28 تیر 1393 14:18
امام علی (ع) می فرمایند: دوستانت بر سه گروهند: دوست تو دوست دوست تو دشمن دشمن تو و دشمنانت نیز بر سه گرو هند: دشمن تو دوست دوشمن تو دشمن دوست تو امروز روز دلگیریه چون شهادت امام دوست داشتنی مونه. امیدوارم تا آخر هفته اینطوری نباشه.
-
خوشمزگی های خوشمزه هام
دوشنبه 26 خرداد 1393 00:04
یوسف افتاد روی زمین و یه صدا وحشتناکی اومد. سریع رفتم کنارشو ، بغلش کردمو ، ازش پرسیدم : کجات درد گرفت؟ اونم با گریه گفت : " کله ی کچلم !! " *** چند وقت پیشا که طوفان شده بود. حوله ی حمامم که روی بند بود رو باد برد. حالا من با یه حوله ی بزرگ سرمو خشک می کنم. دفعه ی پیش که موهامو با حوله پیچیده بودم تا خشک شه...
-
صد و چهلمین هفته عمرتون مبارک
دوشنبه 19 خرداد 1393 23:40
عزیزای مامان امروز نهصد و هشتاد روزه شدن.
-
جعبه جریمه
چهارشنبه 14 خرداد 1393 15:27
یکی از بهترین روشهایی که میشه بچه ها رو به جمع کردن اسباب بازی هاشون تشویق کرد، استفاده از روش " جعبه جریمه" است. خونه ما هر روز صحنه تئاتره. یکی از سناریوهای تکراریش هم جمع کردن اسباب بازی هاست : همه چی خوب و عالیه و بچه ها دارن از بازی کردن لذت می برن. منم با شنیدن صداشون کلی خر کیف می شم. ولی همینکه قرار...
-
توایی آغاز روز بودن من
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 09:49
امروز یه حس خوبی دارم که هیچ جوری قابل توصیف نیست. این روزا بهترین روزای عمرمنه : با تو بودن. امروز دلم می خواد همش تو کنارم باشی. کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی...
-
کیف پول صورتیم
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 17:47
سرم به کار خودم گرم بود. توی ورقام گم شده بودم . خیالم راحت بود که بچه ها دارن با هم بازی میکنن. لذت هم می بردم از شنیدن صداشون و جمله هایی رو که از بزرگترا یاد گرفته بودنو تو بازیهاشون استفاده می کردن. به خودم میگفتم: چه چیزی لذت بخش تر از اینکه یه مادر ببینه بچه هاش با هم دوستن... که یه دفعه صدا جیغ و داد بلند شد....
-
روز معلم مبارک
جمعه 12 اردیبهشت 1393 20:52
شیدا جون امروز تو تنها کسی بودی که به من روز معلم رو تبریک گفتی. هرچند که من خیلی وقته که دیگه معلم نیستم. تو به خاطر اینکه من چند سال پیش یه چیزایی یادت داده بودم ، هر سال توی این روز از من تشکر می کنی و من واقعا شرمنده میشم. می دونی چرا؟ چون لیست افرادی که من باید ازشون قدردانی کنم طولانیه. کساییکه به من لطف داشتن و...
-
مامان جونم روزت مبارک
شنبه 30 فروردین 1393 18:50
ای مادر عزیز که جانم فدای تو قربان مهربانی و لطف و صفای تو هرگز نشد محبت یاران و دوستان هم پایه محبت و مهر و وفای تو مهرت برون نمی رود از سینه ام که هست ا ین سینه خانه تو و این دل سرای تو ای مادر عزیز که جان داده ای مرا سهل است اگر که جان دهم اکنون به پای تو خشنودی تو مایه خشنودی من است زیرا بود رضای خدا در رضای تو گر...
-
ترفندهای مادرانه
چهارشنبه 27 فروردین 1393 19:46
حلزون میل دارید؟
-
خاله
دوشنبه 25 فروردین 1393 17:17
کاشکی یه روز هم به نام خاله نام گذاری می شد. خاله های عزیزم خیلی دوستتون دارم. فدای همتون خاله جون قربونتم آی خاله بلا گردونتم آتیش سر قلیونتم خاله حرفامو گوش کن گرامافون و خاموش کن خاله حالم خرابه کارا نقش بر آبه خاله دلم گرفته یارم رفته که رفته خاله حرفامو گوش کن گرامافون و خاموش کن خاله جون قربونتم چاره کن غم و درد...
-
رنگ یاسی
یکشنبه 24 فروردین 1393 19:32
یاس عاشقه رنگ قرمزه. همیشه از رنگ قرمز تو نقاشیاش استفاده می کنه. رنگ صورتی رو هم دوست داره. یوسف هم از رنگ آبی خوشش میاد. اول که به همه رنگا می گفت سفید. حالا رنگا رو بهتر یاد گرفته. یاس مشتاقتره و رنگا رو خوب یاد گرفته. مرتب از من می پرسه مامان این چه رنگیه؟ دامنم چه رنگیه؟ کیوی چه رنگیه؟ یه بارهم توی حمام به کاشی...
-
عروسک قشنگ من
سهشنبه 19 فروردین 1393 16:42
عروسک قشنگ من قرمز پوشیده تو رخت خواب مخمل آبی خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونُ خریده قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده. عروسک من چشماتُ وا کن وقتی که شب شد اون وقت لالا کن بیا بریم توی حیاط با من بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن. یاس من، امروز با هم این شعر رو خوندیم. مامان یاد بچگی هاش افتاده بود. تو هم...
-
سیزده بدره نود و سه
شنبه 16 فروردین 1393 20:14
یکی از بهترین سیزده بدرای عمرم بود البته بعد از سیزده بدرای بچگیام که همیشه حسابی خوش میگذشت. چون معمولا همه فامیل - دور و نزدیک - دور هم جم می شدیم و همیشه سوبور می خوردیم. هر وقت عکسای اون روزا رو نگاه میکنم دلم میگیره. چقدر دلم صبور می خواد... والبته اولین سیزده بدره بعد از ازدواجم که کلی بازی کردم و شاید به خاطر...
-
سی ماهگیتون مبارک
سهشنبه 12 فروردین 1393 17:56
دوشنبه یازدهم فروردین نود و سه عشق های مامانی دو سال و نیمه شدن. صد و سی هفته است که به زندگیه ما شادی آوردن. الهی همیشه تندرست و خوشحال باشن.
-
مادر
شنبه 17 اسفند 1392 08:47
ناگفته های یک مادر پیر فرزند عزیزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، ... اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکم کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم...
-
تولد ات ساین
پنجشنبه 17 بهمن 1392 17:18
سه شنبه تولد بابایی بود. از اونجایی که بابایی عاشقه فوتباله مامان برای کیک تولدش یه توپ فوتبال درست کرد. با تشکر از کمکهای خلاقانه ی خاله الیک .