یاس من
یاس من

یاس من

دو قلوها در باغ وحش

یاس دوست داشت هر چه زودتر بره گرگ رو ببینه و وقتی که بالاخره موفق شد احساس رضایت تو چهره اش کاملا پیدا بود!


یوسف از دیدن فیل حسابی  ذوق زده شده بود و می خواست بره کنارشون!!


یوسف : مامان چقدر این حیوونا بی ادبن . چرا نمی رن توالت؟


یاس : مامان کانگرو...

قلب من

قلب تو

قلب پرنده

پوستت اما پوست شیر

اون ور جنگل تن سبز

پشت دشت سر به دامن

اون ور روزای تاریک

پشت نیم شبای روشن

برای باور بودن

جایی شاید باشه شاید

برای لمس تن عشق

کسی باید باشه باید

که سر خستگی هاتو به روی سینه بگیره

برای دلواپسی هات

واسه سادگیت بمیره

حرف تنهایی قدیم

اما تلخ و سینه سوزه

اولین و اخرین حرف

حرف هر روز و هنوزه

تنهایی شاید یه راهه

راهیه تا بی نهایت

قصه همیشه تکرار

هجرت و هجرت و هجرت

اما تو این راه که هر بار

جز هجوم خار و خس نیست

کسی شاید باشه شاید

کسی که دستاش قفس نیست

قلب تو

قلب پرنده

پوستت اما پوست شیر

زندون تنو رها کن

ای پرنده پر بگیر

کسی باید باشه باید

که سر خستگی هاتو

به روی سینه بگیره

برای دلواپسی هات

واسه سادگیت بمیره

عزیزم هشتمین سالگرد عروسیمون مبارک با هزار هزار بوسه