-
عزیزم تولدت مبارک
چهارشنبه 15 بهمن 1393 08:04
-
کالسکه یا بدون کالسکه مسئله این است!
یکشنبه 12 بهمن 1393 15:15
تجربه شیرین و در عین حال دلهره آوری بود. امروز تصمیم گرفتم موقع رفتن به سالن ورزشی ، بچه ها رو بدون کالسکه ببرم. آخه بعدش که برمی گردیم خونه من حسابی دست درد دارم. وقتی بچه ها داشتن لباس می پوشیدن بهشون گفتم که امروز می خوایم با تاکسی بریم باشگاه و شما هم باید دستای منو بگیرید. هر دو قبول کردن ، با اینکه مطمئن بودم...
-
دو قلوهای چهل ماهه من
شنبه 11 بهمن 1393 08:51
چهل ماهگیتون مبارک! بوس بوس بوس بوس بازم بوس از نوع بلبلی که ات ساین میگه. امروز شنبه یازده بهمن نود و سه دقیقا هزار و دویست و شانزده روزه که من مامان شدم. مامان بودن درعین شیرینی بسیار سخته بسیار! اینکه بتونم همیشه صبور باشم و خودمو کنترل کنم و مثل یه مامان عالی رفتار کنم واقعا سخته. حتی گاهی اوقات فکر می کنم چرا...
-
خلاقیت در گول زدن مامان و بابا
سهشنبه 7 بهمن 1393 12:49
شبایی که اتساین می ره فوتبال با ما شام نمی خوره. بعد از اینکه برگشت تنهایی شام می خوره. البته نه چندان تنهای تنها چون بچه ها یه بار دیگه هم شام می خورن و هر چی من می گم بابا مسواک زدید ، لباس خواب پوشیدید ، چیزی نخورید انگار نه انگار. دیشب دیگه تا قبل از برگشتن اتساین براشون مسواک نزدم که دوباره کاری نشه. یاس که مثل...
-
شرطی شدن
دوشنبه 6 بهمن 1393 12:33
چند وقتی بود که لامپ یخچالمون سوخته بود و اتساین هم وقت نمی کرد عوضش کنه. تا اینکه بالاخره یه لامپ نو خرید و تعویضش کرد. حالا هر وقت که در یخچالو باز می کنم از اینکه توی یخچال روشنه تعجب می کنم!! یاد اوایل ازدواجم افتادم که هر وقت مادر اتساین قورمه سبزی درست می کرد تعجب می کردم که چرا خورشتش اینطوریه و با لوبیا قرمز...
-
انتقال صفات
چهارشنبه 1 بهمن 1393 09:15
هر چیزی قابل انتقال هست. صفات هم قابل انتقالند. یه نفر به شرطی می تونه صفت محبتشو به دیگران منتقل کنه که بذر این صفت رو درونش داشته باشه. سیستم مکانیزم طبیعی به این صورت کار میکنه که با فاعل کاری نداره بلکه با فعل کار می کنه. مثلا اگر یه نفر از اینکه کسی سرطان گرفته خوشحال شه!! اون بخشی که به او خدمت می کنه ، میگه تو...
-
یوسف مهربونم
سهشنبه 30 دی 1393 15:38
دیروز که اتساین اومد خونه، واسه بچه ها کیک یزدی خریده بود. همین که یاس با همکاری داداشش درو واسه باباشون باز کردن. یوسف سریع پلاستیکو از اتساین گرفت و دو تا کیک برداشت. همون موقع با اعتراض بش گفتم : آقا یوسف چند تا چند تا ؟ ولی به حرفم اهمیت نداد. منم با خودم گفتم ولش کن حتما گرسنه اس دیگه. اتساین هم که داشت زیر انداز...
-
دعای مادر برای فرزندش
یکشنبه 28 دی 1393 14:15
وقتی کوچک بودی تو را با رو اندازهایی می پوشاندم و در برابر هوای سرد شبانه محافظت می کردم ولی حالا که برومند شده ای و دور از دسترس ، دستهایم را بهم گره می کنم و تو را با دعا می پوشانم! دانا کوپر نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم، مخصوصا وقتی یاد مامانم می افتم که داره از راه دور واسه داداشم دعا می کنه.
-
نی نی های باهوشم
چهارشنبه 24 دی 1393 16:01
گرگ سیاهی در نیمههای شب رفت آهسته به سوی گوسفندان برهها در خواب آرامی بودن در پناه شبان مهربان ناگهان سگ گله بیدار شد از وجود گرگه خبردار شد کرد واق و واق، واق و واق، واق و واق واق یکهو بیدار شد از خواب آن شبان با ضربهی چوب خود زد به گرگه شد ز کار خود گرگه پشیمان یاس این شعر رو با چنان ناز و ادایی می خونه که نگو....
-
غذا چی بپزم؟
دوشنبه 22 دی 1393 22:19
امروز غذا چی بپزم؟ واسه فردا چی درست کنم؟ شما هم از این مشکلا داشتین یا دارین؟ به خودم تبریک می گم چون من این مشکلو حل کردم چند ماهی میشه خیلی خوشحالم که دیگه نگران این نیستم که چی بپزم! اول یه کاغذ و خودکار برداشتم و هر غذایی رو که بلد بودم نوشتم. هر چی که بود. حدود 80 نوع غذا شد! بعدش غذا ها رو دسته بندی کردم. بعضی...
-
کلاس ژیمناستیک
یکشنبه 21 دی 1393 23:00
امروز نی نی های مامانی برای اولین بار رفتن کلاس ژیمناستیک. یاس حسابی ذوق کرده بود و سریع رفت پیش بچه ها و باشون شروع کرد به دویدن. اما یوسف کنار من ایستاده بود و تکون نمی خورد و هر چی من تعریف می کردم که چقدر خوبه و یاس دیگه ورزشکار شده تو هم برو ورزش کن ،تا قهرمان بشی و نگاه کن چه کارایی می کنن تو هم میتونیا برو پیش...
-
چه سوالی را نباید از دو قلو ها پرسید؟
چهارشنبه 17 دی 1393 15:03
شما دو قلویین! تاکید کلامی بر این موضوع باعث جلب توجه دیگران به دو قلو ها و معذب شدن آنها می شود. می توانید کنجکاوی خود را در قالب پرسشی غیر مستقیم مطرح کنید. یه بار که سوار تاکسی می شدیم یاس سریع به آقای راننده گفت : عمو ما دو قلوییم! یعنی لطفا سوال نکنید!
-
سی و نه ماهگی تون مبارک
پنجشنبه 11 دی 1393 23:48
امروز با شروع سال جدید میلادی ، دوقلوهای مامان هزار و صد و هشتاد و شش روزه شدن. قرار بود امروز کیک درست کنم و جشن بگیریم ولی متاسفاته آنفلانزا گرفتم و توی رختخواب استراحت می کردم. برنامه جشن هم موکول شد به ماه دیگه که جوجوهام 40 ماهه می شن. امروز یاس یه شعر جدید می خوند: اتل متل متلا جانگیر می خوای یا ملا شکلات به هر...
-
در شیراز
یکشنبه 7 دی 1393 16:02
امروز ده روزه که ما اومدیم شیراز خونه خاله کوچیکم. خاله عزیزم دو تا پسر آقا و ماه داره و یه دختر گل به معنای واقعی. دیشب به پیشنهاد خاله جونم من و دختر خالم با هم رفتیم بیرون و خاله هم حسابی لطف کردن و بچه ها رو نگه داشتن. خلاصه ما هم رفتیم بگردیم و خریدی کنیم ولی متاسفانه هیچی باب میلمون پیدا نکردیم. خسته و کوفته و...
-
170 هفتگی دو قلوهام
دوشنبه 1 دی 1393 08:30
هزار و صد و هشتاد روزگی تون مبارک عاشقتونم
-
پاییز 93
یکشنبه 30 آذر 1393 22:45
پاییز امسال برای من با کاموا و میل و قلاب گذشت. 1. شاهکارم کلاه جغدی یاس بود. صورتی و بفش که با قلاب بافتم و هر کی دیدش فکر کرده آماده خریدمش. یه لایه هم زیرش دوختم که گرمتر بشه. 2. بعدش یه کلاه آدمکی آبی و سفید برای یوسف بافتم که اونم با قلاب بود. ولی چون یادم رفته بود نخش رو دولا کنم نازک شد. الان برای بازی ازش...
-
ترفندهای مادرانه 2(تزئین غذا)
شنبه 29 آذر 1393 12:32
تشویق بچه ها به خوردن هویج و شلغم
-
چهار سال پیش در چنین روزی . . .
جمعه 28 آذر 1393 16:00
چهار سال پیش در چنین روزی من به لطف دوستم هلیا وبلاگ یاس من رو ساختم. اون روز حتی فکرشم نمی کردم که یه روز مادر یه دختر خوشکل و نازنینی مثله یاس بشم. چه برسه که مادر دوقلوهای افسانه ای قصه زندگی خودم باشم. اون روز وقتی می خواستم اسم وبلاگم رو انتخاب کنم مثل یه مادر که همه دنیاش توی بچه هاش خلاصه می شه و همه پسورداش به...
-
الگو برداری بچه ها از بزرگترا
چهارشنبه 26 آذر 1393 12:46
پای کامپیوتر نشسته بودم و داشتم واسه عموی بچه ها انتخاب واحد می کردم. اصلا وقت نداشتیم. یوسف اول آروم اومد بم گفت : مامان دوربینو می خوام. منم گفتم : نمیشه. بعدش بلافاصله خواسته اشو تکرار کرد و منم با جدیت گفتم :نمیشه!! دوربین مال بچه ها نیست. خلاصه زد زیر گریه. سعی کردم بی اعتنا باشم و از تکنیک بی توجهی استفاده کنم...
-
دندانپزشک کودکان
سهشنبه 25 آذر 1393 23:01
یوسف قطره آهن رو به زور می خورد. قطره رو می ریختم ته گلوش اما اون از من زرنگ تر بود و قورتش که نمی داد هیچ تازه قرقره اشم می کرد! منم اون وسط یه کم قلقلکش می دادم و مجبور می شد بخورتش. بعضی وقتا هم که خیلی راحت اراده می کرد و بالا میاورد. کلا بیست ماه تونستم بش قطره آهن بدم. این قطره آهن خوردن شده بود یه دغدغه بین همه...
-
خلاقیت
یکشنبه 23 آذر 1393 12:40
اونقدر از این کارشون ذوق کرده بودن که نمی شد ازشون عکس نگرفت. پشت زمینه تصویر هم از شاهکارهای خودشونه!! هر روز جوجوهای مامانی میرن این لباسا رو می پوشن و به قول خودشون عروس و داماد می شن!
-
بعد چه اتفاقی افتاد؟
پنجشنبه 20 آذر 1393 18:18
هر وقت که در مورد تربیت بچه هام فکر می کنم ، کتاب می خونم یا صحبت می کنم ، بیشتر به این موضوع ایمان میارم که تربیت کودک از سالها قبل از تولد اون شروع شده و مهمتر از همه اینکه چقدر به تربیت والدین او و محیط بستگی داره. برنامه نویسی دوران کودکی از نمی توانم دست بکشید خدایا کمکم کن تا بتونم به بهترین نحو ممکن از پس این...
-
توصیه های خانم محمودی
شنبه 15 آذر 1393 18:42
الف . امروز تلفنی با خانم محمودی صحبت کردم. ازم پرسید : برنامه ی اردی بهشت امروز رو دیدی؟ متاسفانه ندیده بودم. اونم برام تعریف کرد که امروز برنامه در مورد خلاقیت و هنر بوده و قسمتی اش که در مورد بچه ها بود رو برام گفت که اینجا می نویسم : کارشناسان برنامه 4 گروه کار رو برای بچه های زیر 7 سال توصیه کرده بودن و عقیده...
-
شهر موشها 3
دوشنبه 10 آذر 1393 10:01
هرشب ات ساین واسه بچه ها شهر موشهای 3 رو تعریف می کنه تا بخوابن!! دیگه شهر موشهای 2 راضی شون نمی کنه!! حالا تو شهر موشهای 3 کرول موش کفاشی داره ( نمی دونم با کدوم چشم کفش می دوزه! ) و مشکی هم که خیلی پسر خوبیه بهش کمک می کنه . نارنجی کفشای صورتی رو داده کفاشی تا کرول موش تعمیرشون کنه . وقتی نارنجی واسه گرفتن کفش های...
-
شعر های کودکانه
جمعه 7 آذر 1393 10:11
و اما شعرهای کودکانه و محبوب یاس و یوس ف: عروسک قشنگ من قرمز پوشیده تو رختخواب مخمل آبیش خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونو خریده قشنگ تر از عروسکم هیچ کس ندیده عروسک من چشماتو باز کن وقتی که شب شد اونوقت لالا کن بیا بریم توی حیاط با من بازی کن توپ بازی و شن بازی و طناب بازی کن ( یاس عاشقه این شعره. این شعر محبوب...
-
بازی و رشد ذهنی کودکان
چهارشنبه 5 آذر 1393 08:15
بازی اول: حالت چهره این بازی به بچههای دو ساله کمک میکند احساسات مختلف خود را بشناسند. نوع بازی: * با کودک دو سالهتان بنشینید و عکس چهرههای مختلفی را از توی مجلهها و کتابها پیدا کنید. * درباره حالتی که توی هر کدام از چهرهها هست از کودکتان سئوال کنید. * عکس صورت کودکی را که شاد است پیدا کنید. حالتی را که در آن...
-
الگوی مناسب
سهشنبه 4 آذر 1393 15:34
خدای مهربونم چقدر خوب و بزرگی. من چطوری ازت سپاسگزاری کنم؟ اصلا چطوری می تونم واسه همه نعمتهایی که بم دادی ازت تشکر کنم. بعضی از نعمتهات اونقدر بدیهی شده که یادم می ره باید به خاطرشون شکرگزار باشم. من منتظرم که چه اتفاقی بیفته که دستامو بلند کنم و بگم خدایا شکرت یا سجده کنم و اشک شوق بریزم؟ من که هر چی خواستم بهم...
-
باب اسفنجی
پنجشنبه 29 آبان 1393 17:00
باب اسفنجی یه اسفنج زرد سوراخ سوراخه که توی آب زندگی می کنه خیلی شاد و هر چیز ساده ای باعث خوشحالیش می شه. اونقدر خوب و مهربونه که می تونه با پاتریک خنگ و احمق اختاپوس خود شیفته و بدجنس آقای خرچنگ خسیس پول پرست دوست باشه. عاشقه کارشه و به نظرش بهترین شغل دنیا رو داره . از کمک کردن به دیگران لذت می بره و... عاشق این...
-
کودک بیش فعالADHD
چهارشنبه 21 آبان 1393 14:31
یوسف ده ماهش بیشتر نبود اون روزی که رفته بودیم خونه یکی از فامیلا. رنگ زرشکی تلفنشون توجه پسرمو جلب کرده بود و تا ولش می کردی می رفت سراغ تلفنشون . من و ات ساین هم واسه اینکه شرمنده صاحب خونه نشیم،تلفنو ازش می گرفتیم یا حواسشو پرت می کردیم. ولی تا سرمونو می چر خوندیم ، می دیدیم تلفن تو دست یوسف . این جریان چهار پنج...
-
نهایت خودخواهی
دوشنبه 19 آبان 1393 11:53
دوستت دارم نه به خاطر آنچه که هستی بلکه به خاطر آنچه که هستم، وقتی با تو هستم.