ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
هرشب ات ساین واسه بچه ها شهر موشهای 3 رو تعریف می کنه تا بخوابن!!
دیگه شهر موشهای 2 راضی شون نمی کنه!!
حالا تو شهر موشهای 3 کرول موش کفاشی داره ( نمی دونم با کدوم چشم کفش می دوزه! ) و مشکی هم که خیلی پسر خوبیه بهش کمک می کنه .
نارنجی کفشای صورتی رو داده کفاشی تا کرول موش تعمیرشون کنه . وقتی نارنجی واسه گرفتن کفش های صورتی میره مغازه کرول موش و ازش می پرسه که چقدر شده ، کرول موش میگه: " صد تومن. قابل هم نداره ." ( با همون لهجه ی مخصوص خودش که ات ساین خیلی خوب بلده اداشو دراره) نارنجی هم عصبانی می شه و میگه چه خبره صد تومن؟! و خلاصه کلی بد اخلاقی می کنه و جمله معروفشو هم تکرار می کنه : ایش بدم میاد ...
دم دراز هم دقیقا همون موقع اومده که کفشای مشکی بگیره و کرول موش به اونم میگه : "صد تومن و قابل شما رو نداره " ولی دم دراز که خیلی موش خوب و خوش اخلاقیه از کرول موش تشکر می کنه و پول تعمیر کفش رو با رضایت و لبخند پرداخت می کنه.( میدونم که ات ساین از اخلاق نارنجی خوشش نمیاد و اینجای داستان رو طوری تعریف می کنه که بچه ها بفهمن که اگه کسی بداخلاق باشه و مغرور ،حتما تنها می مونه و کسی دوستش نداره )
پیشو هم با مادرش توی شهر موشها به عنوان نگهبان و محافظ شهر زندگی می کنه و همه موشمندهای شهر موشها دوستش دارن مخصوصا بچه ها.
اسمشو نبر که فهمیده پیشو تو شهر موشهاست میخواد بیادو پیشو رو بگیره و البته انتقامشو هم از موشها بگیره و ...
من تا آخر داستان بیدار نمی مونم و میرم می خوابم. اما می دونم که توی شهر موشهای 3 موش موشک حتما با آقای معلم ازدواج می کنه و جشن عروسی خواهیم داشت.
بچه ها خودشون به ات ساین کمک می کنن که داستان رو ادامه بده و معمولا هم یوسف پیش قدم میشه مثلا اگه ات ساین یادش بره که از گوش دراز هم اسم ببره یوسف سریع یادآوری میکنه که بابایی گوش دراز کجا رفته بود؟ و از اینجور چیزا می گه. یاس هم که عاشقه صورتیه ، همش در مورد اون از باباش سوال می کنه و می گه بعدش صورتی چی گفت؟ بابایی میگم بعدش مامان صورتی بش چی گفت؟ و ات ساین این وسط که هم خوابش میاد و خسته اس و هم داره از شیرین زبونی دختر و پسرش لذت می بره با خنده ادامه میده و ...
یوسف که می خواد بگه مشکی می گه : " سیاه ! "
یاس هم سریع بش میگه : " سیاه چیه؟ مشکی! "