یاس من
یاس من

یاس من

1540 روزگی دو قلوهام



220 هفتگی تون مبارک


یه روز خوب

امروز هوا کاملا بهاری بود.  صبح زود بیدار شدم و همه کارامو طبق برنامه انجام دادم. باید حتما به خودم جایزه بدم. تا آخر شب همه چیز عالی بود. حتی با بچه ها پیاده روی هم رفتیم و بعد از چند روز آفتاب گرفتیم. رفتم آرایشگاه و موهامو کوتاه کردم. عالی  شد. چیزی که معمولا به ندرت اتفاق می افته ، رضایت من از یه آرایشگره !!  اگه اتساین واسه ناهار میومد خونه ، روزم بهتر هم میشد. ولی چون امکانش وجود نداشت واسه شام یه غذای خوشمزه با تزئین ویژه و عاشقانه آماده کردم و خودم بیشتر از همه ازش لذت بردم.

امروز اول ربیع الاول بود. خدایا واسه تجربه کردن یه روز به این خوبی ازت تشکر می  کنم.

حلیم بادنجون

یاس اصلا بادنجون  دوست نداره. نه خورش بادنجون میخوره نه کشک بادنجون و نه حلیم بادنجون. کلا غذایی که توش بادنجون باشه نمیخوره.  چند وقتی بود که دلم میخواست حلیم بادنجون درست کنم  تا اینکه بالاخره خورشید از مغرب طلوع کرد و من دست به کار شدم. همین که کارم تمام شد تازه یادم افتاد که پرنسسم  بادنجون دوست نداره. و منو یاد فیلم سالهای بعد از وبا انداخت. تو ی این فیلم دختر داستان هم مثله یاس من بادنجون دوست نداشت و در جواب خواستگارش گفت : اگه هیچ وقت منو مجبور به خوردن بادنجون نکنی باهات ازدواج میکنم!!!

یاس لب به حلیم هم نمیزنه چه برسه که بفهمه توش بادنجون هم هست

50 ماه تمام



50 ماهگی  گل های زندگیم