یاس من
یاس من

یاس من

داداش کوچولوی من

همیشه فکر می کردم خدا دوستم نداشته که خواهر ندارم. البته  وقتی که کوچولو بودم داداش داشتنو ترجیح میدادم. شایدم به خاطر همون آرزوی کودکانه بود که بالاخره خدا بهم یه داداش کوچولو داد. 

حالا داداش کوچولوی من که قدش خیلی وقته از من بالاتر رفته بزرگ شده.بعضی وقتا چنان از دستش عصبانی می شم که دلم می خواد سرشو از تنش جدا کنم. بعضی وقتا هم مثل الان اونقدر دلم براش تنگ می شه که چشمام  خیس میشه. 

داداشی جونم دیروز منو خوشحال کردی. سر دردم خوب شد. وقتی به خاطر من عصبانی شدی و ازم حمایت کردی. وقتی با اون ذهن خلاقت اون جملاتو پشت سر هم ردیف کردیو من قهقهه سر دادمو یادم رفت که چند ثانیه پیش خیلی ناراحت بودم از اینکه تو رو دارم خدا رو شکر کردم. از اینکه تنها بچه مامان نیستم خوشحال شدم. از اینکه هوا مو داری خیلی ممنونم. 

حالا داداش کوچولوی من دیگه کوچولو نیست بزرگ شده و پشت خواهرش بهش گرمه. 

دوستت دارم داداشی خودم

فرهنگ لغت مامان

مامان سر نماز برای بیان منظورش از عبارت " الله اکبر" استفاده می کنه. حالا این " الله اکبر" هزارتا معنی داره، بستگی به شرایط داره . مثلا یعنی:

کولر روتند کن از گرما پختم.

زیر قابلمه شعله پخش کن بذار تا برنج ته نگرفته.

سالاد درست کردی بعد از نمازم می خواهیم شام بخوریم.

در می زنن. چرا کسی درو باز نمی کنه؟؟

غذا ته گرفت خاموشش کن. بوشو حس نمی کنی؟

صدای تلویزیون رو کم کن نفهمیدم چی خوندم.

بذار نمازم تموم شه، میام سراغت!

سفره رو بنداز یه رکعتم بیشتر نمونده.

به خاله ات بگو نمازم تموم شد خودم بهش زنگ می زنم.

نه نه قطع نکن رکعت آخرم!

دارم نماز می خونم نمیبینی ، باهام حرف نزن!!

بزن کانال 3 سریال شروع شد.

اون کاری که بت گفتم انجام دادی؟

و ...

اون موقع ها که دختر خونه بودم با صدای " الله اکبر" مامان سه متر می پریدم تو هوا و با توجه به حالت چهره مامان و اوضاع و شرایط حدس می زدم که منظور مامان چیه و سریع انجامش می دادم. خوشبختانه همیشه هم درست حدس می زدم. برعکس دادشم به ندرت متوجه منظور مامان می شد. واسه همینم معمولا به " الله اکبر" های مامان اهمیتی نمی داد.( بیشتر از تنبلی ) فقط به من می گفت: آجی تو از کجا می فهمی مامان چی میگه؟؟؟؟؟

یه بار که مامان نمازش تموم شد گفت: پسرم خیلی باهوشه اینو از وقتیکه نوزاد بود فهمیدم الکی که نیست تیز هوشان می ره ، اما دخترم از اونم باهوشتره.

کلی خر کیف شدم. همون موقع دادشم  پیشنهاد داد که : آجی چرا کتاب فرهنگ لغت     " الله اکبر" های مامان رو نمی نویسی؟!

امردادی مثل خودم

حتی اگه مرداد ماه تولدم هم نبود بازم دوستش داشتم. خیلی خوشحالم که توی گرمترین ماه سال به دنیا اومدم. ماه میوه های خوشمزه و مسافرت و دریا وآبتنی. ماهی که اگه بری مهمونی بهت چای تعارف نمی کنن و برات شربت میارن.(البته خونه بعضیا همیشه برات چای میارن و به زور هم می گن بخور  و نمی بینن که هوا چقدر گرمه و لباسامون خیسه!!!)

اگه بخوام بگم مرداد چه رنگیه. حتما می گم سبز چمنی یا قرمز آتشین. ماه مرداد با سمبل شیر و مظهر غرور برای من  همیشه قشنگه. توی کتابای طالع بینی نوشته : "مردادی ها باید فروتنی بیاموزند." ( فکر نمیکنم مورد من یکی درست باشه. یه بار یکی از دوستای فوق العاده مغرورم بهم گفت : نه تو مردادی نیستی آخه خیلی متواضعی .

 البته این تعریف از خود شاید نشانه فروتنی نباشه!)

این ماه برای من خیلی خاصه . ماهی که همسرم برای اولین بار به من ابراز عشق کرد.

من همیشه باهم ماهی های خودم خوب ارتباط بر قرار می کنم مثلا با هلیا جون.

از همون لحظه اول که دیدمت ازت خوشم اومد. توی فنی  و حرفه ای دم در سالن  با یه مانتوی آبی ایستاده بودی. رنگ خیره کننده رژ لبت خیلی بهت میومد. با اعتماد به نفس و  رضایت خاطر درونی ایستاده بودی. وقتی رفتیم تو کلاس همون سوالی که توی ذهنم بود رو پرسیدی و البته همون جوابی رو هم که انتظار داشتم گرفتی! بعد از کلاس با هم سوار تاکسی شدیم و تو کرایه رو حساب کردی. مردادیه سخاوتمند.

 روی پل هوایی با اشتیاق وصف نشدنی بهم گفتی که یه سال و اینقدر ماه و اینقدر روزه که ازدواج کردی. معلوم بود که چقدر عاشق شوهرت هستی. عشق آتشین مرداد ماهی.

نمیدونی اما  تا هفته بعد که دوباره اون کلاس مزخرف شروع بشه تو ذهنم بودی. تنها چیزی که می تونه باعث رضایت من از اون کلاس بی نهایت کسل کننده و وقت تلف کن بشه آشنایی و دوستی با  تو دوست مرداد ماهی خودمه.

مرداد فقط یکی از نقاط اشتراکمونه و در واقع یه بهونه برای اینکه بهت بگم :

عزیزم تولدت مبارک

اولین بار که می خواستم تولدت رو تبریک بگم دو روز با تاخیر بود باعث شرمندگیه که هفتم رو با نهم اشتباه کردم. به نظرم حتما باید توی همون روز تولد به آدم تولدشو تبریک بگن نه فردا پس فرداش که دیگه فایده نداره. امیدوارم امسال اولین کسی باشم که توی روز میلادت ، تولدت رو تبریک می گم.

هلیا جون من از وقار مردادی ات ، زیبایی مردادی ات و از اعتماد به نفس سر شارت خوشم میاد. از اینکه با من همیشه رو راستی خیلی خوشحالم. از مهربونی هات و دلسوزی هات و حتی از راهنمایی هات متشکرم.

هر وقت بهت تلفن می زنم و تو گوشی رو بر می داری و با ذوق و شوق می گی : " سلام بهاره. خوبی ؟"

حس می کنم از بچگی باهات دوست بودم و این صدای گرموخیلی وقته که می شناسم.

امیدوارم خورشید دوستیمون مثله خورشید ماه مرداد شعله ور باقی بمونه.

خواهرت بهاره