یاس من
یاس من

یاس من

خواهش میکنم منو ببخش

بعد از مدتها که بهش زنگ می زدم دوست داشتم خودش گوشی رو برداره ولی خواهرش برداشت حوصله نداشتم. می خواستم سریعتر صداشو بشنوم. دلم براش خیلی تنگ شده بود. خواهرش که منو شناخت زیاد تحویل نگرفت. بهش گفتم: گوشی رو میدی به شیوا ؟ سکوت کرد و با ناراحتی گفت : شیوا ؟ نمی دونستم چرا اینقدر لفتش میده.

ادامه مطلب ...

یاس و یوسف

دبیرستانی که بودم می گفتم : من هیچ وقت شوهر نمی کنم. دانشگاه که رفتم می گفتم : نه بدون عشق و تنها که نمیشه زندگی کرد. ازدواج می کنم ولی بچه دار نمیشم. بچه یعنی دردسر. 

وقتی هم که خواستم عروسی کنم به همسرم گفتم که من بچه نمی خوام. اونم قبول کرد. اما فرداش گفت : یه دونه بچه رو که باید داشته باشیم! منم واسه گل روش قبول کردم !! حرفشم منطقی بود. آخه ات ساین می خواد  حالا حالاها درس بخونه و هر موقع ازش می پرسیدی کی می خوای بچه دار  بشی؟ می گفت:"هفت هشت سال دیگه. " واسه همینم خیالم راحت بود. البته از فشار اطرافیان از جمله مادر عزیزم نمی شد راحت در رفت. هنوز چند ماه از عروسیم نگذشته بود که حرفها شروع شد .... 

اولش اهمیت نمی دادم ولی بعدش که حرفاشون جدی تر شد عصبانی هم می شدم.  هر بار موکولش می کردم به یه وقت دیگه.مثلا گفتم هر وقت خونه خریدیم. هنوز چند ماه از حرفم نگذشته بود که خونه خریدیم! مامانم می گفت حالا دیگه بهونه ات چیه؟ 

دیگه پاک کلافه شده بودم از مامان خواهش کردم که تا بعد از عید هیچ حرفی راجع به این موضوع نزنه. اونم قبول کرد. ولی هر وقت منو می دید دوباره روز از نو روزی از نو... 

نمی دونم چه اتفاقی افتاد که یه روز از ته دلم احساس کردم دلم می خواد مادر بشم. با همه یاخته های تنم ،با تک تک سلولهای بدنم، با روح و جانم می خواستم که مادر بشم. یه کم هم می ترسیدم چون مادر یعنی "گذشت" .

ات ساین اولش درس رو بهونه کرد ولی وقتی شور و شوق منو دید قبول کرد. و خدای مهربون به ما یه لطف ویژه کرد و دو تا هدیه الهی بهمون داد و یه دفعه تعداد اعضای خانوادمون از عدد 2 پرید روی 4! 

خیلیا به خودشون اجازه دادن حرفای نا امید کننده بزنن : پدرتون در اومده. بیچاره شدین. حالا باید دو تا پوشک بخرین و از این حرفای الکی. بعضیا هم به خودشون اجازه بیشتری دادن و واسه فرشته های ما اسم گذاشتن : الستون و بلستون، لولک و وولک ،... 

همشون باعث اعصاب خوردی می شدن ولی یه لحظه های فراموش نشدنی رو تجربه کردم که برای  مادرای یه قلویی اتفاق نمیافته. 

هرگز اون لحظه  توی سونو گرافی که خانم دکتر بهم گفت دو قلو داری رو فراموش نمی کنم. اونقدر خوشحال شدم که چشمام خیس از اشک شادی شد. روی صفحه مانیتور دو تا جسم می دیدم : دوقلوهای مادر. حالا درون من دو تا زندگی جریان داره.

لحظه استثنایی دیگه که اونم هیچ وقت از یادم نمیره وقتی بود که برای اولین بار صدای قلب فرزندانم رو شنیدم. انگار یه مسافت طولانی رو دویده بودند. قلبشون تند تند می زد و دوباره چشمام خیس از احساس مادرانه شد.

من مادر شده بودم.

خدایا شکرت.

خدایا هیچ وقت ازت نخواستم که بهم دختر بدی یا پسر. به نظرم نا شکری بود. راضی به رضای خودت بودم و تو هم اونقدر مهربون هستی که به ما هم دختر دادی و هم پسر. الهی هزاران هزار بار شکرت. اینم از اون لحظه های زیبا بود که همیشه جای شکر داره. 

برای یه مادر باردار هیچ چیز لذت بخش تر از حرکت جنینش نیست.برای من این لذت دوبله است.وقتیکه هر دو تا شون با همدیگه تکون می خورن من غرق لبخند و شادی می شم. اون موقع فقط می تونم بگم خدایا شکرت. 

اسمهاشون رو که انتخاب کردیم تصمیم گرفتم به همه بگم که نکنه تا تولد بچه هام احیانا کسی لطف کنه و یه خوابی بیبنه و بیاد بگه اسم دختر تو بذار فلان و اسم پسرتو بذار بهمان چونکه من خواب دیدم! 

واسه همین به همه اسم هدیه های الهی مون رو اعلام کردم : یاس و یوسف.   

دوستان عزیزی که خیلی لطف داشتن گفتن انتخابای خوبین و خوش سلیقه این و خلاصه موج مثبت دادن. 

بعضیا اول پرسیدن : کی اسماشونو انتخاب کرد تو یا شوهرت؟؟؟؟؟ 

بعضیا هم تحت تاثیر بعضی فیلما گفتن: پدر شوهرت باید اسم بچه هاتو انتخاب کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 یه نفر هم در کمال تعجب بنده گفت : من این اسمها رو دوست ندارم به جاش اینا رو بذارین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه نفر دیگه هم گفت : تا بچه هات به دنیا بیان صد دفعه اسمشون رو عوض می کنید. وقتی بهش اطمینان دادم که  اسماشون همینه و تغییر نمی کنه. در کمال خونسردی گفت : ما هم این دوران رو گذروندیم. 

بدبینانه ترین حالت وقتی بود که یه نفر گفت: مطمئنی شوهرت با این اسمها موافقه؟ نکنه موقع شناسنامه گرفتن اسمها رو عوض کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بخاطر برادرم

هرگز نمی بخشمت. هرگز........

همیشه سعی کردم بدون کینه زندگی کنم. همه اونهایی که بم بدی کردن رو بخشیدم ، اما تو رو نمی بخشم . هیچ وقت . امکان نداره . حتی اگه به پام بیفتی و التماسم کنی. حتی اگه در حال احتضار باشی. بخششی در کار نیست. بخشش ؟ برای سنگدلی دلی مثل تو ؟ حتی فکرشم نکن.

نمی تونم باور کنم که انسانی. بلدی بنویسی عاطفه؟ اصلا احساس داری؟ گمان نکنم. تو فقط به خودت فکر می کنی و منافع خودت. خودخواه!

ادامه مطلب ...

می دانید نشانه های زن و شوهر بودن دو نفر چیست؟

روزی زن و شوهر جوانی از راهی می رفتند . ماموران تا آنها را دیدند خواستند گیری دهند پس پرسیدند شما دو با هم چه نسبتی دارید؟ زن و شوهر جواب دادند : زن و شوهریم . از آنها مدرک خواستند گفتند نداریم !ماموران پرسیدند پس چگونه باور کنیم که شما دو نفر زن و شوهرید؟ گفتند ما نشانه های فراوانی برای ثابت کردن این امر داریم

ادامه مطلب ...