یاس من
یاس من

یاس من

یاس و یوسف

دبیرستانی که بودم می گفتم : من هیچ وقت شوهر نمی کنم. دانشگاه که رفتم می گفتم : نه بدون عشق و تنها که نمیشه زندگی کرد. ازدواج می کنم ولی بچه دار نمیشم. بچه یعنی دردسر. 

وقتی هم که خواستم عروسی کنم به همسرم گفتم که من بچه نمی خوام. اونم قبول کرد. اما فرداش گفت : یه دونه بچه رو که باید داشته باشیم! منم واسه گل روش قبول کردم !! حرفشم منطقی بود. آخه ات ساین می خواد  حالا حالاها درس بخونه و هر موقع ازش می پرسیدی کی می خوای بچه دار  بشی؟ می گفت:"هفت هشت سال دیگه. " واسه همینم خیالم راحت بود. البته از فشار اطرافیان از جمله مادر عزیزم نمی شد راحت در رفت. هنوز چند ماه از عروسیم نگذشته بود که حرفها شروع شد .... 

اولش اهمیت نمی دادم ولی بعدش که حرفاشون جدی تر شد عصبانی هم می شدم.  هر بار موکولش می کردم به یه وقت دیگه.مثلا گفتم هر وقت خونه خریدیم. هنوز چند ماه از حرفم نگذشته بود که خونه خریدیم! مامانم می گفت حالا دیگه بهونه ات چیه؟ 

دیگه پاک کلافه شده بودم از مامان خواهش کردم که تا بعد از عید هیچ حرفی راجع به این موضوع نزنه. اونم قبول کرد. ولی هر وقت منو می دید دوباره روز از نو روزی از نو... 

نمی دونم چه اتفاقی افتاد که یه روز از ته دلم احساس کردم دلم می خواد مادر بشم. با همه یاخته های تنم ،با تک تک سلولهای بدنم، با روح و جانم می خواستم که مادر بشم. یه کم هم می ترسیدم چون مادر یعنی "گذشت" .

ات ساین اولش درس رو بهونه کرد ولی وقتی شور و شوق منو دید قبول کرد. و خدای مهربون به ما یه لطف ویژه کرد و دو تا هدیه الهی بهمون داد و یه دفعه تعداد اعضای خانوادمون از عدد 2 پرید روی 4! 

خیلیا به خودشون اجازه دادن حرفای نا امید کننده بزنن : پدرتون در اومده. بیچاره شدین. حالا باید دو تا پوشک بخرین و از این حرفای الکی. بعضیا هم به خودشون اجازه بیشتری دادن و واسه فرشته های ما اسم گذاشتن : الستون و بلستون، لولک و وولک ،... 

همشون باعث اعصاب خوردی می شدن ولی یه لحظه های فراموش نشدنی رو تجربه کردم که برای  مادرای یه قلویی اتفاق نمیافته. 

هرگز اون لحظه  توی سونو گرافی که خانم دکتر بهم گفت دو قلو داری رو فراموش نمی کنم. اونقدر خوشحال شدم که چشمام خیس از اشک شادی شد. روی صفحه مانیتور دو تا جسم می دیدم : دوقلوهای مادر. حالا درون من دو تا زندگی جریان داره.

لحظه استثنایی دیگه که اونم هیچ وقت از یادم نمیره وقتی بود که برای اولین بار صدای قلب فرزندانم رو شنیدم. انگار یه مسافت طولانی رو دویده بودند. قلبشون تند تند می زد و دوباره چشمام خیس از احساس مادرانه شد.

من مادر شده بودم.

خدایا شکرت.

خدایا هیچ وقت ازت نخواستم که بهم دختر بدی یا پسر. به نظرم نا شکری بود. راضی به رضای خودت بودم و تو هم اونقدر مهربون هستی که به ما هم دختر دادی و هم پسر. الهی هزاران هزار بار شکرت. اینم از اون لحظه های زیبا بود که همیشه جای شکر داره. 

برای یه مادر باردار هیچ چیز لذت بخش تر از حرکت جنینش نیست.برای من این لذت دوبله است.وقتیکه هر دو تا شون با همدیگه تکون می خورن من غرق لبخند و شادی می شم. اون موقع فقط می تونم بگم خدایا شکرت. 

اسمهاشون رو که انتخاب کردیم تصمیم گرفتم به همه بگم که نکنه تا تولد بچه هام احیانا کسی لطف کنه و یه خوابی بیبنه و بیاد بگه اسم دختر تو بذار فلان و اسم پسرتو بذار بهمان چونکه من خواب دیدم! 

واسه همین به همه اسم هدیه های الهی مون رو اعلام کردم : یاس و یوسف.   

دوستان عزیزی که خیلی لطف داشتن گفتن انتخابای خوبین و خوش سلیقه این و خلاصه موج مثبت دادن. 

بعضیا اول پرسیدن : کی اسماشونو انتخاب کرد تو یا شوهرت؟؟؟؟؟ 

بعضیا هم تحت تاثیر بعضی فیلما گفتن: پدر شوهرت باید اسم بچه هاتو انتخاب کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 یه نفر هم در کمال تعجب بنده گفت : من این اسمها رو دوست ندارم به جاش اینا رو بذارین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه نفر دیگه هم گفت : تا بچه هات به دنیا بیان صد دفعه اسمشون رو عوض می کنید. وقتی بهش اطمینان دادم که  اسماشون همینه و تغییر نمی کنه. در کمال خونسردی گفت : ما هم این دوران رو گذروندیم. 

بدبینانه ترین حالت وقتی بود که یه نفر گفت: مطمئنی شوهرت با این اسمها موافقه؟ نکنه موقع شناسنامه گرفتن اسمها رو عوض کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 8 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1396 ساعت 09:42 ب.ظ

کاش شوهر منم بیخیال بچه میشد.تز بچه متنفرم.همین الان از نظر مالی خیلی ضرر دادم که ازدواج کردم.حاضر نیستم ضرر راحتی هم بدهم.مادرش هم از بس کمک میکنه هی حرف مفت میزنه میگه چهار بشید.اگه جدی شئون ازش جدا میشم.چون حقوقم زیاده.میتونم خوب زندگی کنم

مسافر کربلا پنج‌شنبه 30 دی 1395 ساعت 09:43 ق.ظ

سلام
متن زیبایی بود
اونو کپی کردم و توی یکی از کارام استفاده می کنم
البته با یه مقداری تغییر
امیدوارم فرزندانی صالح و سالم داشته باشید و خوش و سرزنده باشید.

سلام
ممنون از شما
کپی برای چه کاری؟؟

s.a.n پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 06:51 ب.ظ

یعنی هس دختری ک بچه نخواد؟!؟
منکه دختریو واسه ازدواج میخوام ک اصلا بچه نخواد.موندم چطوری پیدا کنم همچین دختریو .

کمال ازدواج در بچه دار شدنه .
چرا خیلیا هستن که بچه نمیخوان . ولی مطمئنا بعدا پشیمون میشن!!

پریا سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 06:38 ب.ظ

عالی بود ...حست رو قشنگ منتقل میکنی ..بدنبال سرچ سونو ان تی اینجا رسیدم و جالبه که منم دوقلو دارم و البته تو هفته 12ام ... مبارک باشه و همیشه خانواده گرم و صمیمی باشین

سلام پریا جان
امیدوارم نوشته هام راجع به سونوی ان تی به دردت خورده باشه.
خیلی خیلی خوشحالم که شما هم دوقلو داری ان شا ا... سه تایی تون سلامت باشید در کنار همسرت.

علیرضا پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 07:17 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

یاس و یوسف !
اسمای قشنگین
:)
دو قلو !
یعنی لذتش به توان دو رسیده
لذت اینکه یکیو داشته باشی که بابا یا مامان صدات کنه
می ارزه به دوبرابر شدن زحمتت
می ارزه
به نینی کوچولوهات سلام برسون

مرسی. سلامت باشید.
امیدوارم قسمت شما هم بشه

یه فنجون چایی داغ دوشنبه 20 تیر 1390 ساعت 09:38 ق.ظ http://chayedaq.blogfa.com

ایرانی جماعتو بهش رو هم ندی آسترشو میخواد

به نظرم اسمهای تکیه

ممنونم

هلیا یکشنبه 19 تیر 1390 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.mainlink2.blogsky.com

نکته جالب اینه که تو قبل از اینکه تصمیم به بچه دار شدن بگیری همیشه میگفتی که من اگه دختر داشته باشم اسمشو میذارم یاس اگه پسر داشته باشم اسمشو میذارم یوسف.

حالا خدا هر دوتا شو یه جا داره بهت میده .
به نظر من خدا خیلی باید بنده شو دوست داشته باشه که بهش دوقلو بده اونم یه دختر و یه پسر .
در جواب آقا مهرداد عزیز بگم که این وروجکا ی ما هنو ز تشریف نیارودن که شما پیشونیشونو ببوسین .

خب آره به تو گفته بودم اما صد در صد نبود که.
میگم عزیزم می خوام دعا کنم خدا به تو هم دو قلو بده؟

مهرداد یکشنبه 19 تیر 1390 ساعت 12:54 ب.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

خدا حفظشون کنه پیشونی هر دوشون رو از راه دور میبوسم و
آرزوی خوشبختی برای شما واونا دارم.

ممنونم. منم برای شما آرزوی خوشبختی می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد