یاس من
یاس من

یاس من

بخاطر برادرم

هرگز نمی بخشمت. هرگز........

همیشه سعی کردم بدون کینه زندگی کنم. همه اونهایی که بم بدی کردن رو بخشیدم ، اما تو رو نمی بخشم . هیچ وقت . امکان نداره . حتی اگه به پام بیفتی و التماسم کنی. حتی اگه در حال احتضار باشی. بخششی در کار نیست. بخشش ؟ برای سنگدلی دلی مثل تو ؟ حتی فکرشم نکن.

نمی تونم باور کنم که انسانی. بلدی بنویسی عاطفه؟ اصلا احساس داری؟ گمان نکنم. تو فقط به خودت فکر می کنی و منافع خودت. خودخواه!

نمی بخشمت.

 نه بخاطر بدیهایی که در حقم کردی. نه بخاطر اینکه وقتی فقط دو سالم بود ترکم کردی. نه بخاطر اینکه هیچوقت درکم نکردی . نه بخاطر دروغهایی که مجبورم کردی بگم. نه بخاطر اینکه آینده مو تباه کردی.نه بخاطر تحقیر های همیشگی ات. نه بخاطر کتکهایی که هر روز ازت خوردم وقتی بعد از سالها برگشته بودی. نه بخاطر سختی هایی که کشیدم . نه بخاطر حمایت نکردنت از من. نه بخاطر همه غصه هایی که از بچگی تا حالا بخوردم دادی.

نه بخاطر همه خاطرات تلخی که ازت دارم  و نه بخاطر همه خاطره های تلختری که  هر روز بخاطر نبودنت کشیدم. نه بخاطر همه توهین هایی که بم کردی. نه بخاطر همه حسرتهایی که کشیدم. نه بخاطر اینکه هرگز مفهوم داشتن تو ،تکیه کردن به تو و احساس امنیت داشتن با تو رو نفهمیدم.نه بخاطر آه کشیدن هام و اشکهام و نا امیدی هام و ...

نه. نه. بخاطر هیچ کدوم از اینا نیست. من تو رو برای همه اینا بخشیدم. اینا برام اهمیت ندارن. مهم نیست که هیچ وقت نفهمیدم "پدر داشتن" یعنی چه؟ مهم نیست  که با تعجب به روابط دخترها با پدراشون نگاه می کنم. مهم نیست که چقدر  آه حسرت کشیدم. مهم نیست که هیچ وقت کنارم نبودی مخصوصا وقتی تشنه محبتت بودم .

تو رو  بخاطر برادرم هیچ وقت نمی بخشم.برادر نازنین و کوچولوی خوشکلم . همونی که وقتی برگشته بودی که همه گذشته ها رو جبران کنی از امام رضا خواستیش یادته؟ بگو دیگه یادته بی معرفت یادته؟ همونی که دوبار ه داستان منو براش تکرا ر کردی وقتی سه سالش بود دوباره رفتی. قول و قرارات با امام رضا چی شد؟ تو خدا رو نمی شناسی چه برسه به امامش . چقدر ازت توقع دارم.

نمی بخشمت هیچ وقت.

 داداش گلم پژمرده کردی. داغ پدر داشتنو به دلش گذاشتی. میفهمی چقدر دردناکه  که بابا داشته باشی، صحیح و سالم ، پولدار و کله گنده ولی برات تره هم خورد نکنه.پولش از پارو بالا بره و برات یه قرون هم خرج نکنه. بابات سوار بهترین ماشین بشه اون وقت تو  تو صف اتوبوس وایسی . پول خوردش تراول باشه و تو واسه یه پونصد تومنی با مادرت دعوا کنی . میفهمی ؟ میفهمی چقدر سخته چیزیو که داری و نتونی ازش لذت ببری، ازش استفاده کنی؟ داریش ولی احساس مالکیت نمیکنی. انگار که مال تو نیست. به اینچیزا فکر کردی؟ اصلا تا حالا فکر کردی بدون تو چی کشیدیم؟

پولتو نخواستیم .چرا محبتت و دریغ کردی؟

نمی بخشمت نه بخاطر این چیزا. بخاطر ترسهای برادرم ، بخاطر گریه های برادرم. بخاطر لحظه های وحشتناکی که تجربه کرد. برای جایی که نباید میرفت و رفت. نباید میدید و دید. به خاطر حرفایی که نباید میشنید و شنید. بخاطر تو گوشی که خورد. نمی بخشمت. مگه پسرت چند سالشه؟ 

چرا کمکش نکردی؟ چرا کمک نکردی که همچین چیزیو تجربه نکنه . که بیشتر از این از زندگی فقط سیاهی نبینه ، چرا؟چرا وقتی بت زنگ زدم و گفتم به داد برادرم برس ، گوشی رو قطع کردی ؟برای تو که آب خوردن بود. بخاطر همه ضجه های مادرم نمی بخشمت. بخاطر اون دو شب کذایی که تا صبح بیدار بودیم با مامان و " وان یکاد" و "آیت الکرسی" می خوندیم و نذر امام رضا می کردیم نمی بخشمت.

به خاطر همه التماسها و رو انداختن هایی که مامان کرد واسه پسرش، نمیبخشمت. حتی اگه داداش عزیزم ببخشتت ، من نمیبخشمت. بی انصاف جنس تو از چیه؟ از آهن؟ نه حتی آهن هم نرم میشه. از سنگ؟ نه حتی سنگ هم میشکنه. تو از چه جنسی هستی؟ از چی هستی که برای پسرت، پسر نذری ات ککت هم نگزید؟ جای قلب تو سینه ات چی گذاشتی؟

 

کلمه " بابا " برای من بی معنیه. پوچ و بی ارزش و بی ابهته. و مقصر همه اینها فقط تویی . تویی که ازت بیزارم  و هیچ وقت نمی بخشمت فقط بخاطر برادرم.  

نظرات 9 + ارسال نظر
یاس... سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

درد بزرگیه...خیلی......واقعا برای اینجور بی احساس اشخاص متاسفم .....خدایا ما را در دنیا و آخرت رو سفید بگردان.........
اما ما باید اینرو بدونیم که......
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندیه ماست
هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم ان نغمه که مردم بسپارند در یاد....

چه شعر قشنگی مرسی یاسی جون

محسن سه‌شنبه 3 اسفند 1389 ساعت 02:22 ق.ظ http://iranian-sat.blogsky.com

منم واقعا متاسفم
و بازم تحسینت میکنم بخاطر این روحیه لطثفی که داری
اینجور پدرا که فقط به حفظ منافع خودشون فکر میکنند نه به منافع خانوادشون خیلی بدم میاد
و افسوس میخورم که اگه جای داداش تو بودم حال پدر رو میگرفتم و تا ابد کاری میکردم که با خوشی بدون اون زندگی کنیم
بهرحال منم باهات ابراز همدردی میکنم

ممنون از همدردیتون

فرزانه پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

متاسفم.

از همدردیتون ممنونم فرزانه جان.

کورش تمدن پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 03:32 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
خیلی خوشحالم که هلیا دوستی مثل شما داره
میدونم تو این چند روز خیلی سختی کشیدید
فقط به این فکر کنید که داداشتون الان پیشتونه
امیدوارم همیشه سلامت باشید و زندگی خوبی داشته باشید

منم خیلی خوشحالم که هلیا جون رو دارم.
خدا رو هزاران هزار بار شکر می کنم که داداشم برگشت.
متشکرم شما و خانواده تون هم همیشه سلامت و موفق باشید.

مهربان پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 02:24 ب.ظ http://mehrabanam.blogsky.com/

چه دل پری...
نمی دونم چی بگم
فقط یادمه که بارها از این قرار ها با خودم گذاشتم
بارها و بارها خواستم کسایی رو که اذیتم کردن تبخشم
ولی باز نشده ....
کاش تو روی تصمیمت بمونی

چه کار خوبی کردین که اونها رو بخشیدین. مهربان جان مطمئنم اگه جای من بودیدید ایندفعه روی قولتون میموندید.

کیامهر پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 02:19 ب.ظ http://www.javgiriat.blogsky.com/

ساده است بگیم بزرگ باش و ببخش
اما گاهی بعضی تجربه ها رو باید دید و چشید و فهمید که نمیشه بخشید
امیدوارم چهره خوب زندگی رو به شما رو کنه
و شما مادر خوبی برای فرزندانتون بشید

همیشه از این جمله ها که" فلانی رو بخاطر کارش نمی بخشم" یا "نمیتونم کاری رو که کرده فراموش کنم و ببخشمش" بدم میومده.ولی این تجربه وحشتناک تر از اونی بود که بشه تصورش کرد. واقعا حق دارم که نبخشمش.

هلیا پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 12:07 ب.ظ http://www.mainlink2.blogsky.com

عزیزم دلم ............
حق داری ....... کاملا حق داری
ولی اینو بدون که حاصل این چیزایی که گفتی شده یه دختر قوی که من عاشق همین قوی بودنشم و تا حالا شبیهشو ندیدم .
میدونی چرا اینا واسه یه آدم ضعیفی مثل من اتفاق نمیافته ؟
چون خدا خودش بنده هاشو میشناسه میدونه کدو م بندشو قوی آفریده و کدومشو ضعیف و بی دست و پا .
یه اعترافی بکنم همیشه دوست داشتم مثل تو قوی باشم. همیشه بخندم ............ همیشه فعال باشم ................همیشه یه فکر خوب تو ذهنم باشه .
بهت افتخار میکنم چون اینو میدونی که هر چقدر هم مشکل سر راهمون باشه با زم فقط یه بار فرصت زندگی داریم و هیچی نباید باعث شه این زندگی زشت بشه .
تو خیلی عاقل تر ازمنی هستی ........... پس من هیچ حرفی برای گفتن ندارم.....................
جز اینکه .................. همیشه دوستم بمون تا شاید یه روز منم مثل تو شم .............. محکم .......
عزیز دلم

هلیا جون دوست خوبم
تو همیشه به من اعتماد به نفس می دی. حرفات همیشه باعث دلگرمی من میشه.از اینکه دوست خیلی خوب و مهربونی مثل تو دارم خدا رو شاکرم.

محسن پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 03:57 ق.ظ http://iranian-sat.blogsky.com

بهرحال سایت بسیار زیبائی دارین(مطالب مفید)
و تحسینتون میکنم نه بخاطر اینکه زن هستین بلکه دیدگاهتون دوطرفه است و یک طرف را سرزنش نمیکنید و این یکی از نقاط قوی شماست که خواننده را به طرف خودش میکشونه

متشکرم
قصد من سرزنش کردن کسی نیست.
اگه شما هم جدای من بودید اون شبا نمی تونستید بخوابید.

محسن پنج‌شنبه 28 بهمن 1389 ساعت 03:40 ق.ظ http://iranian-sat.blogsky.com/

بابا مرسی
مثل اینکه صبح و شب ندارین
من بیشتر اوقات دیدم on هستین
بهرحال اگه موافقین باهم تبادل لینک کنیم
مرسی محسن-مشهد
mohsen_vb_20@yahoo.com
http://iranian-sat.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد