یاس من
یاس من

یاس من

آبگوشت بهداشتی!!!!!!!!!!

همه میدونن من چقدر آبگوشت دوست دارم. مخصوصا مادر شوهر عزیزم که توی این زمینه یا بهتر بگم در زمینه شکم با من تفاهم دارن.  

هر وقت که می خوام آبگوشت بپزم محاله یاد این خاطره نیفتم. 

خاطره آبگوشت بهداشتی!!!!!!! 

رفته بودیم خونه مادر شوهر عزیز و تا خواستیم برگردیم گفت: کجا ؟ کجا؟ می خوام آبگوشت درست کنم. 

منم که شکمو و عاشق آبگوشت، گفتم: آخ جون.باشه می مونیم. 

مادر شوهر عزیزم رفت توی آشپزخونه و منم پشت سرش رفتم که کمکش کنم. 

اول زودپز خوشکلشو که من خیلی ازش خوشم میاد، گذاشت روی گاز.   

از کابینت ظرف مخصوص نخود رو در آورد و چند تا مشت نخود ریخت توی زودپز!!!!  

تا این صحنه رو دیدم گفتم : امروز تصمیم گرفتین آبگوشت بپزین؟ 

ـ نه دیروز که واسمون گوشت نذری آوردن گفتم فردا آبگوشتش کنم.

- آخه من معده ام یه کم ناراحته . از شب قبل نخود لوبیا ها رو توی آب میذارم...بذارید الان یه آبشون بزنم. 

فکر کنم صدامو نشنید چون توی دلم گفتم . اونم که توی دلم نبود که بشنوه. 

خواستم یه کمکی کنم و چند تا پیاز و سیب زمینی پوست کندم . 

اونم رفت سراغ فریزر و یه بسته گوشت درآورد و انداخت توی زودپز. 

 بعدشم یه تنگ آب ریخت توی زودپز و گاز رو روشن کرد. 

توی این حین منو از توصیه های آشپزی و البته آبگوشت پزون مستفیذ می کردن: بالام جان اگه بادنجان هم داشتی بریزتوی آبگوشتت. هویج هم بریز. همشون خاصیت دارن. خیلی هم خوشمزه می شه. باید همه چی بخوریم. همه چی. هر چی خدا آفریده خاصیت داره باید بخوریم. آخرش هم یه کم مرزه خشک شده برزی توش خیلی خوش مزه میشه. مرزه داری ؟ اگه نداری بت بدم.

می خواستم سیب زمینی پیازایی رو که پوست کنده بودم بریزم توی زودپز که مادر شوهر عزیزم گفت : الان سیب زمینی ها رو نریز له می شن. 

منم یه کم خجالت کشیدم که بعد از تقریبا ۴ سال آشپزی مداوم هنوز این نکته های ظریف رو نمی دونم. 

سیب زمینی هارو گذاشتم توی ظرف آب و پیازارو بردم بریزم توی زودپز که چشمم افتاد به یه برچسب روی گوشت با این عنوان : کربلایی علی اکبر.......!.  

همون موقع مادر شوهرم گفت : چه خوب شد که شما هم اومدین که با هم ..... 

من دیگه هیچی نمیشنیدم. 

دستم و کردم توی زودپز و برچسب رو کندم. دستم هم سوخت. 

به تته پته افتاده بودم. اااااااا این گوشته رو نمی خواد بشوریم؟؟؟؟؟؟؟؟ 

هنوز حرفم تمام نشده بود که مادر شوهر عزیزم گفت : گوشت نذری که شستن نمی خواد. 

 دیگه نمی تونستم توی آشپز خونه بایستم. رفتم بیرون. 

اون اولین بار بود ( و امیدوارم آخرین بار باشه ) که دوست نداشتم آبگوشت بخورم. 

نظرات 6 + ارسال نظر
یه فنجون چایی داغ شنبه 28 خرداد 1390 ساعت 08:27 ق.ظ http://chayedaq.blogfa.com

میگم با عقل جور در نمیاد چون دین 1400 سال پیش هلو و دست نخوورده نیفتاده تو دامن ما تو این مدت دستخوش تغییرات شده و بدعتها درش گذاشته شده تو همین مملکت به اصطلاح اسلامی خودمون اینقدر بدعتها وارد دین شده که از سی سال پیش تا حالا جمعیت دیندار و نمازخون به شدت کاهش پیدا کرده پس قبول کن که خیلی چیزاش ممکنه با عقل جور درنیاد

علیرضا جمعه 27 خرداد 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

ممنون از لطفتون ! :)
حالا قالب اینقد بده ؟

علیرضا سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 03:30 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

من زیاد دوس ندارم ...(به دلیلییی!!!)

مگه مادر شوهرتون آذری زبان هستند ؟

ممنون از لطفتون ...
اختیار دارید ...
هر طور مایلید
منم در اولین فرصت اسم اینجا رو میچسبونم به بولتن اسامی دوستانم ...

کورش تمدن چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

راستی مگه شما گوشت نذری رو میشورید؟؟؟

کورش تمدن چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
عالی بود
دل درد گرفتم از خنده
البته ببخشیدا

آرمین آران چهارشنبه 4 خرداد 1390 ساعت 03:05 ب.ظ http://aranlar.blogsky.com

ای جان منم آبگوشت دوست دارم ولی خانومم نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد