خلاقیت در گول زدن مامان و بابا

شبایی که اتساین می ره فوتبال با ما شام نمی خوره. بعد از اینکه برگشت تنهایی شام می خوره. البته نه چندان تنهای تنها چون بچه ها یه بار دیگه هم شام می خورن و هر چی من می گم بابا مسواک زدید ، لباس خواب پوشیدید ، چیزی نخورید انگار نه انگار. دیشب دیگه تا قبل از برگشتن اتساین براشون مسواک نزدم که دوباره کاری نشه.

یاس که مثل خودم اهل شکمه ، وقتی دید که باباش داره ترشی می خوره و می دونست ممکنه ما مخالفت کنیم با ترشی خوردنش. شروع کرد به آواز خوندن همونی که من براشون می خونم:

یه دختر طلایی دارم

که اونو خیلی دوست می دارم

که یه دفعه متنشو عوض کرد و با همون ریتم و آهنگ گفت :

بابا یه کلم به من بده

من خیلی کلم دوست دارم

من و اتساین همدیگه رو نگاه کردیم و مرده بودیم از خنده و حسابی کیف کرده بودیم و هیچ کدوم با  ترشی خوردن یاس مخالفت نکردیم. یوسف هم تا دید تنور داغه اونم از یاس تقلید کرد و به همون روش ترشی خورد!


شرطی شدن

چند وقتی بود که لامپ یخچالمون سوخته بود و اتساین هم وقت نمی کرد عوضش کنه. تا اینکه بالاخره یه لامپ نو خرید و تعویضش کرد. حالا هر وقت که در یخچالو باز می کنم از اینکه توی یخچال روشنه تعجب می کنم!!


یاد اوایل ازدواجم افتادم که هر وقت مادر اتساین قورمه سبزی درست می کرد تعجب می کردم که چرا خورشتش اینطوریه و با لوبیا قرمز درست شده.  چند سال گذشت و یه بار خونه مامانم با تعجب به قورمه سبزی اش نگاه می کردم که چرا با لوبیا چیتی درستش کرده!!

شرطی شدم که خارج از خونه خودم قورمه سبزی رو با لوبیا قرمز ببینم و توی یخچالو تاریک !

انتقال صفات

هر چیزی قابل انتقال هست. صفات هم قابل انتقالند. یه نفر به شرطی می تونه صفت محبتشو به دیگران منتقل کنه که بذر این صفت رو درونش داشته باشه.

سیستم مکانیزم طبیعی به این صورت کار میکنه که با فاعل کاری نداره بلکه با فعل کار می کنه. مثلا اگر یه نفر از اینکه کسی سرطان گرفته خوشحال شه!! اون بخشی که به او خدمت می کنه ، میگه تو از سرطان اون خوشحال شدی ، پس سرطان چیز خوبیه و همه تلاششو می کنه که خودشم سرطان بگیره!

کسانیکه از موفقیت دیگران خوشحال می شن یعنی اینکه این سیستم داره خوب عمل می کنه و کساییکه از رنج و ناراحتی و بیماری دیگران خوشحال می شن ( معلومه که انسان نیستن ) این سیستم اون موضوع رو ازشون دور می کنه!

در خانواده اگر بچه ای کار بدی انجام داد برای اینکه شخصیتش آسیب نبینه باید با فعل برخورد کرد و گفت : "این چه کار بدی بود که تو کردی؟ یا این چه حرکتی بود؟ " نگیم : " تو چه احمقی که این کار رو کردی! یا تو چه بچه بیشعوری هستی که این کارو کردی! " ، بلکه فعل رو محکوم کنیم تا سیستم درونی او به سمتی بره که دیگه اون اتفاق پیش نیاد. در صورتی که فاعل محکوم بشه شخصیت خرد میشه.


به امید روزی که همه از شادی  و موفقیت هم خوشحال شن تا همه از نتایج اون بهره ببرن.



یوسف مهربونم

دیروز که اتساین اومد خونه، واسه بچه ها کیک یزدی خریده بود. همین که یاس با همکاری داداشش درو واسه باباشون باز کردن. یوسف سریع پلاستیکو از اتساین گرفت و دو تا کیک برداشت. همون موقع با اعتراض بش گفتم : آقا یوسف چند تا چند تا ؟ ولی به حرفم اهمیت نداد. منم با خودم گفتم ولش کن حتما گرسنه اس دیگه.

اتساین هم که داشت زیر انداز بچه ها رو پهن می کرد که چیزی روی فرش نریزه، یوسف رو دید که دو تا کیک تو دستشه و بش گفت : یکی بردار بخور بعد اگه خواستی یکی دیگه هم بردار. 

ولی یوسف به حرف ما توجهی نکرد و به قول خودش پوست کیکا رو کند و بعد یکشو داد به آجیش!

من و اتساین همدیگه رو نگاه کردیمو لبخند زدیم با اینکه باهاش قهر بودم!

دعای مادر برای فرزندش

وقتی کوچک بودی

تو را با رو اندازهایی می پوشاندم

و در برابر هوای سرد شبانه محافظت می کردم

ولی حالا که برومند شده ای

و دور از دسترس ،

دستهایم را بهم گره می کنم

و تو را با دعا می پوشانم!

                                        دانا کوپر


نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم، مخصوصا وقتی یاد مامانم می افتم که داره از راه دور واسه داداشم دعا می کنه.


نی نی های باهوشم

گرگ سیاهی در نیمه‌های شب

رفت آهسته به سوی گوسفندان


بره‌ها در خواب آرامی بودن

در پناه شبان مهربان


ناگهان سگ گله بیدار شد

از وجود گرگه خبردار شد

کرد واق و واق، واق و واق، واق و واق واق

یکهو بیدار شد از خواب آن شبان

با ضربه‌ی چوب خود زد به گرگه

شد ز کار خود گرگه پشیمان


یاس این شعر رو با چنان ناز و ادایی می خونه که نگو. مخصوصا ناگهان رو همچین می گه که اتساین حسابی کیف می کنه. ازش فیلم هم گرفته هی میذاره نگاش می کنه و اونقدر تکرارش می کنه که من خسته می شم.

یاس این روزا به هر کی می رسه یا بمون تلفن می زنه ، اول یه دور الفبای فارسی رو کامل می خونه ، بعد نوبت الفبای انگلیسی می شه و بعدشم این شعر بالایی و خلاصه طرف کلی حال می کنه. قبلا  شعر انار رو می خوند و قبل تر از اونم شعر عروسک قشنگ من .


صد دانه یاقوت

دسته به دسته

با نظم و ترتیب

یک جا نشسته

هر دانه ای هست خوش رنگ و رخشان
قلب سفیدی در سینه آن

یاقوتها را پیچیده با هم
در پوششی نرم پروردگارم

هم ترش و شیرین هم آب دار است
سرخ است و زیبا نامش انار است


یوسف هم تقریبا این شعرها رو بلده و با یاس همصدا میشه به اینصورت که فقط آخرشو تکرار می کنه.

قربون پسر گلم بشم. یه روز که یاس خواب بود (9 دی) الفبای انگلیسی رو کامل خوند و بمون یاد آوری کرد که فقط روی دخترتون زوم نکنید.


غذا چی بپزم؟

امروز غذا چی بپزم؟

واسه فردا چی درست کنم؟

شما هم از این مشکلا داشتین یا دارین؟


به خودم تبریک می گم چون من این مشکلو حل کردم چند ماهی میشه 

خیلی خوشحالم که دیگه نگران این نیستم که چی بپزم!


اول یه کاغذ و خودکار برداشتم و هر غذایی رو که بلد بودم نوشتم. هر چی که بود. حدود 80 نوع غذا شد!

بعدش غذا ها رو دسته بندی کردم. بعضی از غذا ها مال یه فصل خاص بود بعضی هاشو سالی یه بار می خوریم مثل دلمه، بعضیاشم که سبک تر بود برای شام مناسب تر بودن.

کلا 40 نوع غذا رو انتخاب کردم و توی جدولی که چهار تا ستون و هفتا ردیف داشت ( چهار هفته ی ماه ) با توجه به شرایط خونمون نوشتم.

مثلا روزایی که اتساین باید با خودش غذا ببره ، غذاهای آبدار ننوشتم. برای روزایی که می دونم از ناهار چیزی نمیمونه ، شام  هم نوشتم. البته واسه اینکه زیاد تو آشپزخونه وقت نذارم یه چیز سبک و ساده مثل سوپ یا کوکو سبزی یا کشک بادنجون نوشتم.


حالا واسه اینکه بهتر بهتون ایده بدم یه کم بیشتر توضیح می دم:



توی جدول برنامه غذایی ماهیانه من روزهای شنبه و سه شنبه خورش برنج نوشتم. شنبه رو به این خاطر انتخاب کردم که بهتره اول هفته رو با یه غذای خوب و خوشمزه شروع کنم و روزای سه شنبه هم که اتساین خونه اس بهتره از کدبانوگری خانم خونه لذت ببره.


روزای پنج شنبه هم مخصوص پلو هاست. مثل لوبیا پلو ، عدس پلو ، پر پر پلو و . . . که زود آماده بشه چون آقای خونه زودتر میاد.


یه روز هم در ماه غذای آزاد دارم که با توجه به فصل و مواد غذایی موجود از بقیه غذاهایی که تو لیستم دارم استفاده کنم.


توی این برنامه حتی روزهایی رو هم واسه مهمونی و رستوران در نظر گرفتم.  اگه بدون برنامه بریم مهمونی یا رستوران غذای روز بعدشو طبق جدول می پزم.


یه هفته در میون هم جمعه ها حلیم واسه صبحانه و آش واسه عصرونه رو گنجوندم .


حتی اینکه همراه غذا چی بیارم سر سفره مثل سبزی خوردن یا سالاد  رو هم نوشتم.


توی هر هفته حتما حبوبات داریم مثل خوراک لوبیا یا عدسی.


در مورد صبحانه هم که همیشه مفصل بوده و تنوع داشتیم، همونو فقط مکتوب کردم.


حالا اگه کسی این غذا ها رو دوست نداره دیگه مشکل خودشه وظیفه مادر اینه که مراقب سلامتی خودش و خانواده اش باشه.