باز باران با ترانه
با گهر های فراوان
میخورد بر بام خانهیادم ارد روز باران
گردش یک روز دیرینخوب و شیرین
توی جنگل هاى گیلانکودکی ده ساله بودم
شاد و خرمنرم و نازک
چست و چابک
با دو پای کودکانهمی دویدم همچو اهو
می پریدم از سر جودور می گشتم زخانه
می شنیدم از پرندهاز لب باد وزنده
داستان های نهانیراز های زندگانی
برق چون شمشیر بران پاره می کرد ابرها رامشت می زد ابرهارا
جنگل از باد گریزانچرخ ها می زد چو دریا
دانه های گرد بارانپهن می گشتند هر جا
سبزه در زیر درختانرفته رفته گشت دریا
تود این دریای جوشانجنگل وارونه پیدا
بس گوارا بود باران!به!چه زیبا بود باران!
می شنیدم اندر این گوهر فشانیراز های جاودانی
پند های اسمانیبشنو از من کودک من
پیش چشم مرد فردازندگانی خواه تیره،خواه روشن
هست زیباهست زیبا
هست زیبا
به یاد اون بارون سیل آسایی که 4 روز بی وقفه بارید اونم توی تیر ماه . رفتم زیر بارون قرآن خوندم و دعا کردم و بعدشم با خاله و بچه ها موش آب کشیده شدیم و کلی کودک دورنم شاد شد.
یادمان باشد فرزندان ما قرار نیست رونوشت برابر اصل ما باشند ، مانند ما فکر کنند و دنیا را همان گونه ببینند که ما می بینیم. جوهره پدر و مادر بودن آن است که فرزندانمان را یاری کنیم تا راه و روش و طرز فکر خاص خود را بیابند و بسازند. ببینند شاید ، آنچه را ما نمی توانیم ببینیم و بشوند شاید ، آنچه ما نشدیم. انسانهایی بشوند اندیشمندتر ، بردبارتر ، گشاده دل تر و مهربان تر از ما. این گونه بود که انسان ، انسان شد و این گونه است که
انسان ، انسان تر خواهد شد.
رد مانتیخو
نویسنده کتاب : cloud boy
امروز بالاخره بعد از ماهها بساط گل بازی رو آماده کردم. گل سفالگری که پارسال توی تابستون خریده بودم ،دیگه داشت بوی کپک می گرفت! لباسای بچه ها رو عوض کردم لباس کار تنشون کردم (از همون لباسایی که دیگه یا کهنه شده بودن یا لک داشتن و به درد نمی خوردن.) یه تخته بزرگ داریم که از کابینتا مونده و بچه ها واسه خمیر بازی ازش استفاده می کنن . اونو گذاشتم توی هنرکده (یه فضا توی خونه مخصوص انجام کارای هنری ) یه کاسه آب هم آوردم و البته ابزار کار. شامل وردنه و چاقو و خلال دندون و وسایلی که بشه روی گل طرح انداخت.
یوسف از ذوقش نمی دونست چی کار کنه. سریع دست به کار شد و خودشو ،لباساشو ،ابزاراشو و هر چی دور و برش بودو گل مالی کرد. اما یاس تا دستش کثیف شد، ناراحت گفت : می خوام برم دستمو بشورم. هر چی گفتم عزیزم بعد که کارت تموم شد برو بشور فایده نداشت. آخرش زد زیر گریه و رفت دستاشو شست. یوسف هم بش می خندید. یوسف می خواست همه چی بسازه. اما مهمترین انتخابش ساختن یه ساختمون بود که پنجره هم داشته باشه.
من که دیدم یاس علاقه ای نشون نمیده، یه تیکه گل برداشتمو گفتم منم می خوام یه آدم برفی بسازم. بعد جفت دستامو تا مچ کردم توی کاسه آب. یوسف هم بلافاصله ازم تقلید کرد و با تعجب نگام می کرد که چرا من واسه اینهمه کثیف کاری چیزی بش نمی گم. مطمئن که شد. بازم دستاشو کرد توی آب و بعد که دستاشو از آب در اورد توی هوا تکونشون داد و بیشتر کثیف کاری و ریخت و پاش کرد.
داشتن هنر کده توی خونه این مزیت رو داره که می تونه همیشه نامرتب باشه و بچه ها راحت هر کاری خواستن توش انجام بدن. البته با حضور یه بزرگتر و گرنه این احتمال همیشه وجود داره که ریخت و پاش به بقیه جاهای خونه هم سرایت کنه!!
خلاصه یاس هم تشویق شد که دلشو به دریا بزنه و دستاشو کثیف کنه. ولی هر از چند گاهی به دستاش نگاه می کرد و به خودش می گفت اشکال نداره بعد دستامو می شورم و تایید منو هم می خواست. اون موقع با خودم فکر می کردم که شاید توی تمیز بودن دست بچه ها افراط کردم!
تنیجه گل بازیمون چند دست لباس کثیف به اضافه دست و پاها و حتی صورت و موهای گلی و یه هنرکده کثیف بود. البته یوسف یه ماشین درست کرد که منو یاس هم توی ساختن چرخاش بش کمک کردیم و یاس هم با یه کوچولو گل یه قل قلی درست کرد و با کمک من یه گل آفتابگردون و منم یه آدم برفی درست کردم که آخر سر شبیه جادوگر شد!
و وقتی گل بازی تموم شد ،تازه کار من شروع شد!!
فکر کنم بهترین مکان برای اجرای این عملیات حمام باشه که بعدش بچه ها خودشون ابزار کاراشونم بشورن و بعد از یه کم آب بازی کردن حمام هم کنن.
قرار شد بعد از اینکه شاهکارای هنرمند کوچولوهام خشک شد، خودشون رنگشون کنن.
تهیه خمیر بازی خام:
می توانید این خمیر را با فرزندتان درست کنید. او می تواند در اندازه گیری و هم زدن مواد به شما کمک کند.
3 پیمانه آرد
1 پیمانه نمک
1.5 پیمانه + 2 قاشوق غذا خوری آب
1 قاشوق غذا خوری روغن خوراکی
انتخابی : 1 قاشوق غذا خوری آلوم ( نمک پتاسیم و آلومینیوم ) برای هر دو پیمانه آرد برای حفظ این ترکیب به مدت 6ماه
تهیه خمیر بازی پخته:
این نوع خمیر بیشتر شبیه خمیرهای آماده است. در واقع کار کردن با آن حس بهتری می دهد. فرزندتان می تواند در اندازه گیری مواد و ریختن آنها در تابه به شما کمک کند. باید مواد را روی اجاق گاز حرارت دهید و سپس آن را روی پیشخوانآشپزخانه بگذارید تا همچنان که سرد می شود کودک منتظر آن را ورز دهد.
1پیمانه آرد
1.2 پیمانه نمک
2قاشوق چای خوری تارتار
1 پیمانه آب
1 قاشوق غذاخوری روغن خوراکی
آرد ، نمک و تارتار را در یک تابه مخلوط کنید. کم کم آب و روغن مخلوط شده را به آن اضافه کنید و هم بزنید.مخلوط را روی حرارت متوسط قرار دهید و آن را هم بزنید تا به شکل یک توپ در آید.
اگر این ماده بیش از حد چسبناک بود، با اضافه کردن کمی آرد و اگر بیش از حد سست بود با اضافه کردن کمی آب آنرا متعادل کنید.
در هر دو روش تهیه خمیر می توانید رنگ به مواد اضافه کنید. اگر رنگ پودری است، دو قاشوق به مواد خشک بیفزایید. اگر رنگ مایع است آن را به آب اضافه کنید. قانون این است : خشک به خشک ، مرطوب به مرطوب.
می توانید خمیر را در یک کیسه پلاستیکی نگهداری کنید و در یخچال بگذارید. اما کمی قبل از استفاده آن را ازیخچال بیرون آورید. هرگاه بو یا ظاهر خمیر تغییر کرد آن را دور بیندازید.
منبع : کتاب کلیدهای پرورش خلاقیت هنری در کودکان و نوجوانان
برای رنگ خمیر من از آب لبو استفاده کردم و ترکیب آب و پودر کاکائو و زعفران دم کرده ای که به مدت دوهفته روی کابینت مونده بود و ما مسافرت بودیم!!
یه لگن پر از آب
چند قطره رنگ ( گواش یا رنگ غذا )
دو قاشوق پودر صابون
دو تا قاشوق یک بار مصرف
دو تا نی
چند تا ظرف کوچیک و بزرگ و متوسط پلاستیکی ( جای شامپو که تموم شده یا قوطی های گواش که تموم شدن یا قوطی رانی)
دو تا نی نی با شورت و دمپایی توی حموم
دیگه همه چیزو بسپرید دست بچه ها و اجازه بدین بازی کنن .
خودتونم می تونید روی یه چارپایه یه گوشه حموم بشینید و نظارت کنید و حواستون باشه واسه نی نیا اتفاقی نیفته خدایی نکرده. بعد از اینکه بچه ها حسابی آب بازی کردن و با قاشوقاشون آب و صابونو هم زدن و با نی روی کاشیا نقاشی کشیدن و ظرفاشونو هی پر و خالی کردنو روی کاشیا و کف حمام آب و کف ریختن ، می تونید حمومشونم کنید و با یه تجربه لذتبخش و هیجان انگیز و البته یه حموم تمیز و یه لبخند رضایت بخش از حمام خارج شید!
میشه از رنگ انگشتی هم استفاده کرد. رنگ قرمز مال یاس بود و رنگ آبی مال یوسف. رنگ زرد بیچاره دست نزده مونده.
دفعه بعد دو تا ابر هم اضافه می کنم که حمام تمیز تر هم بشه!!
هر چیزی قابل انتقال هست. صفات هم قابل انتقالند. یه نفر به شرطی می تونه صفت محبتشو به دیگران منتقل کنه که بذر این صفت رو درونش داشته باشه.
سیستم مکانیزم طبیعی به این صورت کار میکنه که با فاعل کاری نداره بلکه با فعل کار می کنه. مثلا اگر یه نفر از اینکه کسی سرطان گرفته خوشحال شه!! اون بخشی که به او خدمت می کنه ، میگه تو از سرطان اون خوشحال شدی ، پس سرطان چیز خوبیه و همه تلاششو می کنه که خودشم سرطان بگیره!
کسانیکه از موفقیت دیگران خوشحال می شن یعنی اینکه این سیستم داره خوب عمل می کنه و کساییکه از رنج و ناراحتی و بیماری دیگران خوشحال می شن ( معلومه که انسان نیستن ) این سیستم اون موضوع رو ازشون دور می کنه!
در خانواده اگر بچه ای کار بدی انجام داد برای اینکه شخصیتش آسیب نبینه باید با فعل برخورد کرد و گفت : "این چه کار بدی بود که تو کردی؟ یا این چه حرکتی بود؟ " نگیم : " تو چه احمقی که این کار رو کردی! یا تو چه بچه بیشعوری هستی که این کارو کردی! " ، بلکه فعل رو محکوم کنیم تا سیستم درونی او به سمتی بره که دیگه اون اتفاق پیش نیاد. در صورتی که فاعل محکوم بشه شخصیت خرد میشه.
به امید روزی که همه از شادی و موفقیت هم خوشحال شن تا همه از نتایج اون بهره ببرن.