یاس من
یاس من

یاس من

N.B. و .N.T

برای دوستان عزیزم که می خوان مادر بشن:

توی هفته یازدم، دوازدهم بارداری دکترم برام یه سونو نوشت. قبلش توی کتاب خونده بودم که توی هفته های 11 تا 13 آزمایش های تشخیصی از زن باردارمیگیرن. به خانم دکتر گفتم که آزمایش تشخیصیه؟ اونم گفت آره ، برای سندروم دان. منم دیگه هیچی نپرسیدم. توی دفترچه ام نوشته بود :  سونوگرافی از رحم حامله دو قلو N.B وN.T به عمل آورید. هر چی توی کتابام در مورد این اصطلاحات گشتم چیزی ننوشته بود. خلاصه رفتم سو نو و آقای دکتر پشت سر هم اصطلاحاتی که من سر در نمیاوردمو تکرار می کرد و همکارش هم تایپ.هیچی هم به من نمی گفت. آخرش با کلی اضطراب ازش پرسیدم :بچه هام سالمن؟ اونم یه سر تکون داد و گفت : آره. خیالم راحت شد. همینکه جواب سو نوم رو گرفتم توی اون شلوغی بازش کردم ببینم چی نوشته.متاسفانه چیزی ازش نفهمیدم.نوشته بود NB دیده شد .برای NT هم دوتا عدد داده بود که یکی نبودن. خیلی نگران شدم .هزارتا فکر به ذهنم خطور کرد. نکنه.... نکنه....

 سریع زنگ زدم اورژانس تا با دختر دائیم که پرستاره صحبت کنم . متاسفانه شیفتش نبود. با دکتر اورژانس صحبت کردم. اصلا این اصطلاحات رو نمی شناخت!!! و نگرانی منو بیشتر کرد. هنوز نرسیده  بودم خونه که مامانم زنگ زد و سریع پرسید چی شد؟ بش گفتم که دکتر گفته سالمن. مامان داشت می گفت خدا رو شکر که من پریدم وسط حرفش و گفتم ولی توی جوابش دوتا عدد متفاوت نوشته. مامان یه دفعه بهم ریخت و گفت : یعنی یکیشون کوچیکه یکیشون بزرگ؟ کلی خندیدم وبا اینکه خودمم نمی دونستم چیه ولی دیگه اینی که مامان می گفت هم نبود. مامان پیشنهاد کرد که سریع به دکترم زنگ بزنم . متاسفانه خانم کتر گوشیشون جواب ندادن. دیگه رسیده بودم خونه و یک راست رفتم سراغ کامپیوتر و پریدم تو اینترنت . بعد از کلی جستجو با  نگرانی، بالاخره فهمیدم که NT : ضخامت پشت گردن جنین رو اندازه گیری می کنن که نباید بیشتر از 5 میلی متر باشه. NB : آیا استخوان بینی  جنین شکل گرفته؟

یه نفس راحت کشیدم. به مامان هم زنگ زدم. ولی قبول نمی کرد میگفت : خانم دکتر خودش بت گفت؟ تو مطمئنی که همینه؟ حالا مامان ول نمی کرد. بعد از مکالمه اولمون به چند نفر تلفن زده بود و نتیجه ای هم نگرفته بود . حالا هم جواب منو قبول نداشت!

جواب سونو رو که به خانم دکتر نشون دادم گفت : خدارو شکرت بچه هات سالمن.

خدایا هزارن هزار بار شکرت.

معجزه الهی !

در نا امیدی بسی امید است *  پایان شب سیه سپد است 

یه چند وقتی بود همش اتفاقات بد برام میافتاد. البته کم و بیش تقصیر خودم هم بود. مثلا  به جای اینکه برم صبا شهر رفتم صفا دشت!!!! اونم توی یه روز برفی . توی برفا افتادم و کلی احساس بدبختی کردم به حدی که تو تاکسی گریه کردم . خودم تعجب کردم منو گریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

یا اینکه طبق معمول بازم حقوقمو اشتباه حساب کردن و زیر بارهم نرفتن تازه منت تخفیف کلاسای اجباری رو هم گذاشتن!!!!!!!!!! 

یا توی خیابون بد جوری خوردم زمین (نخند بدجنس هنوز درد میکنه)با پشت چنان خوردم زمین که تا آخر عمرم عمرا فراموش کنم...... 

 یا بدتر از همشون اتفاق بدی که واسه داداشم افتاد و مثل یه شوک بود.......  

یا  به خاطر یه مهر ناقابل فنی و حرفه ای واسه دانشگاه کلی این در و اون در زدم و آخرشم از رفتن به بابل منصرف شدم.از بابل هم هی زنگ می زدن خانم چرا نمی یای سر کلاس و داغ منو تازه می کردن.

هلیا جونم بهم دلداری می داد که حتما قراره یه اتفاق خوب برات بیفته. ولی چشمم آب نمی خورد( دقیقا همون روز خوردم زمین و هلیا منو برد دکتر) 

یکی از شاگردام که حالا دیگه یکی از دوستام شده هم هی بهم می گفت خانم شما چرا به خودتتون نمی رسید.چرا آرایش نمی کنید. وای شوهرتون چقدر جوانه. این کارو کنید اون کارو کنید. انگار تو خونه ما یه دوربین مخفی گذاشته بوده و کارای منو کنترل میکرده. فکر کرده به خود رسیدن فقط آرایش کردنه. خلاصه اینکه همش موج منفی می داد. 

بدتر از همه پسرخاله ام بود که بهم گفت چقدر چاق شدی.خیلی ببخشیدا اگه من چاقم پس زن  شما  چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

خلاصه اینکه هر وقت انتظارشو نداری همون چیزی که منتظرش بودی برات پیش میاد. همون معجزه ای که الان چشماممو خیس کرده و دارم تند تند تایپش می کنم تا به همه بگم. از اینکه خدا هنوز به من امید داره و منو لایق دونسته ........... (عاشقتم خدا جون. اگه هزار دفعه هم بگم شکرت و سجده شکر بجا بیارم بازم کمه ) خیلی خوشحالم خیلی 

آره خدای مهربونم به ما( من و همسرم) لطف کرده و دو تا فرشته رو واسه ما فرستاده تا شادی زندگیمونو با اونها کامل کنیم. 

دو تا فرشتمون الان قد یه حبه انگورن و ما بی صبرانه منتظر تولدشون هستیم. 

 خدایا شکرت

حرفی به من بزن

حرفی به من بزن...

آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو میبخشد 

جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟ 

  

بخاطر برادرم

هرگز نمی بخشمت. هرگز........

همیشه سعی کردم بدون کینه زندگی کنم. همه اونهایی که بم بدی کردن رو بخشیدم ، اما تو رو نمی بخشم . هیچ وقت . امکان نداره . حتی اگه به پام بیفتی و التماسم کنی. حتی اگه در حال احتضار باشی. بخششی در کار نیست. بخشش ؟ برای سنگدلی دلی مثل تو ؟ حتی فکرشم نکن.

نمی تونم باور کنم که انسانی. بلدی بنویسی عاطفه؟ اصلا احساس داری؟ گمان نکنم. تو فقط به خودت فکر می کنی و منافع خودت. خودخواه!

ادامه مطلب ...

می دانید نشانه های زن و شوهر بودن دو نفر چیست؟

روزی زن و شوهر جوانی از راهی می رفتند . ماموران تا آنها را دیدند خواستند گیری دهند پس پرسیدند شما دو با هم چه نسبتی دارید؟ زن و شوهر جواب دادند : زن و شوهریم . از آنها مدرک خواستند گفتند نداریم !ماموران پرسیدند پس چگونه باور کنیم که شما دو نفر زن و شوهرید؟ گفتند ما نشانه های فراوانی برای ثابت کردن این امر داریم

ادامه مطلب ...

زخمی که نمی بینیم

 می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. ادامه مطلب ...